شب نوشت

شب نوشت (۹۳)

بسم الله الرحمن الرحیم آمدم تا در کالبد بی‌جان اینجا، روح تازه‌ای بدمم. خودم را دور می‌بینم. دور دور از…

بیشتر بخوانید »

شب نوشت (۹۲)

به نام خدا پیش از اینکه انتظار داشته باشم که اطرافیانم تغییراتی که کردم را بپذیرند، خودم آنها را بپذیرم.…

بیشتر بخوانید »

شب نوشت (۹۱)

به نام خدا در درس‌های مربوط به گیاهان دارویی که در دانشگاه می‌خواندیم، با لغتی آشنا شدیم که در ذهنم…

بیشتر بخوانید »

شب نوشت (۹۰)

‌به نام خدا بعد از مدت‌ها یکی از دوستانم را دیدم. پنج ساعتی با هم بودیم. تجربه‌ی بودن با او…

بیشتر بخوانید »

شب نوشت (۸۹)_ در مورد یک پشیمانی

به نام خدا یکی دو بار در مورد اشتباهاتی که در زندگی داشتم در وبلاگ صحبت کردم. با خود گفتم…

بیشتر بخوانید »

شب نوشت (۸۸)

بسم الله الرحمن الرحیم افکار تازه‌ای به ذهنم هجوم می‌آورند. افکاری در بسته‌هایی دربسته و کادوپیچ شده که وقتی خودم…

بیشتر بخوانید »

شب نوشت (۸۷)

به نام خدا دلم به حال خودم می‌سوزد که این ماه رمضان هم به انتها رسید و آنقدری که باید…

بیشتر بخوانید »

شب نوشت (۸۶)

بسم الله الرحمن الرحیم احساسی دارم. احساس اینکه دیگر این خانه که روزگاری خانه‌ی امن من بود، دیگر مال من…

بیشتر بخوانید »

شب نوشت (۸۵)

بسم تعالی به این فکر کردم که از عوامل مصیبت‌زدگی‌مان این است که بیش از حد می‌کوشیم از مصیبت فرار…

بیشتر بخوانید »

شب نوشت (۸۴)

به نام خدا تفکر ناصوابی است که آدمی دست از تفکر، عقیده و حرف خود بکشد تا مورد قبول دیگران…

بیشتر بخوانید »
دکمه بازگشت به بالا