Month: بهمن ۱۴۰۰
-
شب نوشت (۲۸)
همانطور که گفتم درگیر اصلاح مقالهای هستم که صدها ساعت رویش وقت گذاشتم. از نظر من مقاله نوشتن بیش از…
بیشتر بخوانید » -
شب نوشت (۲۷)
به نام او حجم تحقیری که در این یک ماه توسط یکی از اساتید دانشگاه به من وارد شد به…
بیشتر بخوانید » -
ادب
دست های مرد نقاش
روزی دستها نقش میآفریدند. بر سطور کتابها لیز میخوردند. مینوشتند. قلممو را بر بوم مینواختند. و روزی از حرکت بازایستادند…
بیشتر بخوانید » -
شب نوشت (۲۶)
آب در زایندهرود جریان دارد. البته برای چند روز. به آب روان مینگرم، اما به این فکر نمیکنم که چند…
بیشتر بخوانید » -
شب نوشت (۲۵)
دوست دارم پیش از مرگم جهان را بهتر بفهمم. این حرف بدین معنا نیست که ما آدمها خیلی چیزها راجع…
بیشتر بخوانید » -
چند نکته اضافی مختصر در مورد کتاب خوانی
به نام او در این پست نکاتی به دو پست زیر که در مورد کتابها نوشته بودم اضافه میکنم. فرق…
بیشتر بخوانید » -
نامه ای به تو
برای تو مینویسم محمد. برای تو که دیگر آدم سابق نیستی. اکنون برای تو مینویسم، اما میدانم که چند ماه…
بیشتر بخوانید » -
خویشتن پردازی
شب نوشت (۲۴)
چه شده بود که از آخر شهریور سال ۹۸_ زمانی که آپاندیسم را عمل کردم_ تا اواسط آبان احساس آرامشی…
بیشتر بخوانید » -
خانه بی نور
روی سکوی سفت داروخانه نشسته است. نگاهش به روبرو خیره شده است. مادرش کنار ما میآید. از من در مورد…
بیشتر بخوانید » -
شب نوشت (۲۳)
امروز دوباره دانشگاه رفتم. دیر به دیر میروم. به قصد کتابی که قرار است تالیف کنیم رفتم. تصمیم گرفتم حال…
بیشتر بخوانید »