محمد روفرشباف
-
بانک الهی
هو الرزاق إِنَّمَا مَثَلُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا کَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ مِمَّا یَأْکُلُ النَّاسُ وَالْأَنْعَامُ حَتَّىٰ إِذَا…
بیشتر بخوانید » -
شب نوشت (۴۱)
به نام او چند روزی است دوستانم را ندیدهام. درگیر کارها و مسائل گوناگون شده بودم. در تنهایی غلت زدم؛…
بیشتر بخوانید » -
عیدانه
به نام او میخواستم سراع کارهای دیگرم بروم؛ کارهایی مهمتر از وبلاگ نوشتن، اما دیدم ذهنم آشفته است. آرام و…
بیشتر بخوانید » -
شب نوشت (۴۰)_ سحرنوشت
به نام او این شبنوشت را آنقدر دارم دیر مینویسم که اسمش سحرنوشت باشد بهتر است! مغزم چندان کار نمیکند.…
بیشتر بخوانید » -
شب نوشت (۳۹)
هوالرزاق از وقتی که جوانی هفده هجده ساله بودم تاکنون هیچوقت را به خاطر نمیآورم که این همه ذهنم درگیر…
بیشتر بخوانید » -
شب نوشت (۳۸)
به نام پروردگار در چند هفتهی اخیر بیشتر از قبل به مسائل مالی فکر کردهام. حقیقتاً فکر میکنم کمی دیر…
بیشتر بخوانید » -
شب نوشت (۳۷)
به نام او پستی از شاهین کلانتری را داشتم نگاه میکردم. و به پست خودم راجع به علل وبلاگنویسیام که…
بیشتر بخوانید » -
شب نوشت (۳۶)
به نام حضرت دوست سال پیش این موقع سرباز بودم. سختترین ماههای سربازیم را میگذراندم. ماه رمضان بود و من…
بیشتر بخوانید » -
سال ۱۴۰۰
به نام او از آن موقعی که برای اولین بار شرحی بر سالی که گذشت نوشتم چهار سال میگذرد. مینوشتم.…
بیشتر بخوانید » -
شب نوشت (۳۵)_ برنامه ریزی های گذشته
ابتدا کمی به حاشیه بروم و بعد سراغ اصل مطلب بروم: امسال سال پنجمی میشود که قرار است از بولت…
بیشتر بخوانید »