-
هو الرزاق إِنَّمَا مَثَلُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا کَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ مِمَّا یَأْکُلُ النَّاسُ وَالْأَنْعَامُ حَتَّىٰ إِذَا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّیَّنَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَیْهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَیْلًا أَوْ نَهَارًا فَجَعَلْنَاهَا حَصِیدًا کَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ ۚ کَذَٰلِکَ نُفَصِّلُ الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (۲۴) وَاللَّهُ یَدْعُو إِلَىٰ دَارِ السَّلَامِ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ (۲۵) محقّقا در مثل، زندگانی دنیا به آبی ماند که از آسمانها فرو فرستادیم تا به آن…
-
به نام او چند روزی است دوستانم را ندیدهام. درگیر کارها و مسائل گوناگون شده بودم. در تنهایی غلت زدم؛ مثل روزهای آبان سال پیش. اضطراب دور و برم را احاطه کرد. بیشتر اوقات نگران بودم. شور و شوق زندگی در من کمتر شده بود. یکی دو بار به ذهنم رسید که اینستاگرامم را فعال کنم؛ شاید حس تنهاییم کمتر شود. و فکر کردم و دیدم حتی یک بار هم نشده که فعالش کنم و…
-
به نام او میخواستم سراع کارهای دیگرم بروم؛ کارهایی مهمتر از وبلاگ نوشتن، اما دیدم ذهنم آشفته است. آرام و قرار ندارم و نمیتوانم روی یک کار ذهنی سنگین تمرکز کنم. پس اینجا آمدم. امروز برای اولین بار نماز عید فطر را به جماعت خواندم. فکر کنم سه چهار باری نماز را به صورت فرادی خوانده بودم، اما هیچوقت به صورت جماعت این نماز را نخوانده بودم. از شوهرخالهام شنیده بودم که نماز جالبی است…
-
به نام او این شبنوشت را آنقدر دارم دیر مینویسم که اسمش سحرنوشت باشد بهتر است! مغزم چندان کار نمیکند. یکی دو روز است خوب نخوابیدهام. با این حال گفتم بنویسم. این افکارِ داغ را از مغزم درآورم و بریزم بر روی صفحهای؛ شاید کمی آرامتر شوم. ابتدا خطاب به خداوند بنویسم: خدای عزیزم! واقعاً متاسفم که یک ماه رمضان دیگر هم به انتها رسید و فرصت طلایی آدم کردن من را از دست دادی.…
-
هوالرزاق از وقتی که جوانی هفده هجده ساله بودم تاکنون هیچوقت را به خاطر نمیآورم که این همه ذهنم درگیر مسائل مالی شده باشد. قبلاً از این نوشته بودم (و نمیدانم آن نوشتهام سر جایش هست یا از آنهاست که پاک شده) که وقتی هجده ساله بودم و به شوهرخالهام گفتم به مسائل مالی توجهی ندارم به من گفته بود که هنوز به سنی نرسیدهای که به آن فکر کنی و بزرگتر که شوی فکر…