شب نوشت

شب نوشت (۱۰۱)

به نام او

چندین بار شب‌نوشت ۱۰۱ را نوشته‌ام و هر بار پیش از انتشارش یا دقایقی پس از آن از خیرش گذشته‌ام. اینقدر این کار را تکرار کردم که مطمئن نبودم باز بنویسم یا اینکه شبی از همین شب‌ها بیایم و اتمام شب‌نوشت‌هایم را اعلام کنم.


سال پیش با کسانی که از منظر سیاسی و عقیدتی با من ناسازگار بودند تا جای ممکن روادارانه صحبت کردم. برای من قابل فهم بود که کسی با جنبش سال پیش همراهی کند، چنانکه خودم هم در ابتدا موضع ضد آن جنبش نداشتم. اما امسال متفاوت است. افراد بسیار کمی در میان اطرافیانم الان همان حرف‌ها را خطاب به من می‌زنند که سال پیش می‌زدند. آن توهین و تمسخر و تهدیدها از طرف بعضی از افراد حتی آشنا دیگر کمتر تکرار شد. اما رویکرد من در برابر آن افراد معدودی که امسال به جای محاکمه‌ی ظالم، مظلوم را محکوم می‌کنند و مردم فلسطین را تحقیر می‌کنند مشخص است: کلمه‌ای دیگر با آنها صحبت نمی‌کنم.

هیچ اهمیتی ندارد که یک عده از آن حضرات از آشنایان یا همکارانم بودند و اکنون دیگر از همکاری و هم‌صحبتی با آنها بهره‌مند نمی‌شوم. من ترجیح می‌دهم با این افراد گفتگویی نداشته باشم. اینجا هم وبلاگ ساده‌ی من است و خدا را شکر  کاسب لایک و اسیر دیده شدن استوری‌ها و ترسان از ریزش مخاطب‌هایم هم نیستم. ترجیح می‌دهم مخاطبانی از من که در این نقطه از تاریخ در کنار ظلم می‌ایستند برای همیشه خداحافظی کنم. من با آن احمق‌هایی که حتی نسبت به خودشان نگاه نژادپرستانه و سرزنش‌گرانه دارند و دست ایالات متحده و رژیم غاصب را دائماً_ طوعاً او کرهاً_ می‌بوسند، میانه‌ای ندارم. 


گاهی، و شاید بهتر باشد بگویم خیلی وقت‌ها، ایجاد یک نگرش خاص، نظیر همینی که در بالا از آن نام بردم، حاصل یک نوع اختلاف نظر عقیدتی کوچک و معمولی نیست که انسان تلاش کند با هم‌دلی با آن فرد، به قلب او نزدیک شود و اصلاحش کند. گاهی نگرش آدم تحت تاثیر کثافتی است که زندگی‌اش را فرا گرفته. آن وقت آن فرد ذلسوز هرچقدر هم که تلاش کند که نگرش چنین فردی را اصلاح کند به نتیجه‌ای نمی‌رسد. گاهی فردی خدا را از روی غفلت نافرمانی می‌کند. اما گاهی هدف یک فرد این است که خدا را نافرمانی کند؛ او اصلاً از زندگی همین نافرمانی را می‌خواهد. آلوده به مال حرام، خورد و خوراک حرام، روابط حرام و آلودگی‌های دیگر است. او نزدیک می‌شود به آنهایی که به قول قرآن «سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ» هستند. به ترجمه‌ی فولادوند می‌شود چنین: «پذیرا و شنواى دروغ هستند [و] بسیار مال حرام مى‌خورند.» آنها اصلاً دوست دارند دروغ بشنوند و از آن استقبال کنند. بعد شما مخاطب من تلاش می‌کنی که نگاه آنها را اصلاح کنی و بگویی دست از خودتحقیری و فرعون‌پرستی بردارند. حاصلش چه می‌شود؟ اینکه با فحش و تهدید و تحقیر بدرقه‌ات کنند. 

من سال پیش آنچه در بالا گفتم را نمی‌دانستم. و این نگاهی است که قرآن به انسان هدیه می‌کند. همان قرآنی که آنها یک بار هم آن را درست نگاه نکرده‌اند ولی به آن توهین می‌کنند. عده‌ای از همان‌ها که سال پیش و عمدتاً از خارج از مرزها دم از زن و زندگی و آزادی می‌زدند، امسال برای جنایتکاران و نسل‌کشان_ قربانی‌کنندگان زن و زندگی و آزادی_ دست می‌زنند. بخشی‌شان خودِ «سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ» هستند. بخش دیگرشان ملحقاتشان‌اند. کاملاً وارونه دیدن جزای زندگی آنهاست. قلبی که خدا قفل کرده را انسان با کلید نمی‌تواند باز کند.

نوشته های مشابه

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا