دل‌نوشته

اگر به پدرانمان نامه می نوشتم

به نام خدا نوشتم «اگر به پدرانمان نامه می‌نوشتم»، چون قصد ندارم به پدرانمان نامه بنویسم. نامه نوشتن، حس ادبی…

بیشتر بخوانید »

به یادش…

بسم رب الشهدا چهار سال پیش، در چنین دقایقی سردار حاج قاسم سلیمانی به شهادت رسید.  و نگویم به شهادت…

بیشتر بخوانید »

غم فلسطین

بسم الله قاصم الجبارین بر سر قضیه‌ی فلسطین چه می‌توانم بگویم؟ دستم به قلم نمی‌رود. ماه‌هاست که دیگر شوقی برای…

بیشتر بخوانید »

درد دلی کوتاه در محرم

بسم رب الحسین دلم می‌گیرد از توهین‌هایی که عده‌ای به اهل بیت (ع) و پیامبران بزرگوار به خصوص پیامبر اسلام…

بیشتر بخوانید »

به یاد دوستی که زود سفر کرد

هو الباقی سال‌های زیادی است که از آسمانی شدنت می‌گذرد و من نمی‌دانم که چرا امشب بعد از مدت‌ها به…

بیشتر بخوانید »

رسیدن به وقت گذشتن (۲)

به نام او دوباره رخ داد: رسیدن به وقت گذشتن. بیش از دو سال پیش از «رسیدن به وقت گذشتن»…

بیشتر بخوانید »

دست های مرد نقاش

روزی دست‌ها نقش‌ می‌آفریدند.  بر سطور کتاب‌ها لیز می‌خوردند. می‌نوشتند. قلم‌مو را بر بوم می‌نواختند.  و روزی از حرکت بازایستادند…

بیشتر بخوانید »

نامه ای به تو

برای تو می‌نویسم محمد. برای تو که دیگر آدم سابق نیستی.  اکنون برای تو می‌نویسم، اما می‌دانم که چند ماه…

بیشتر بخوانید »

خانه بی نور

روی سکوی سفت داروخانه نشسته است. نگاهش به روبرو خیره شده است. مادرش کنار ما می‌آید. از من در مورد…

بیشتر بخوانید »

قصه دخترعمه ام

امروز که برای مراسم فاتحه‌ی قوم و خویشمان به باغ رضوان (آرامستان اصفهان) رفتیم، بعد از مدت‌ها به قبر دخترعمه‌‌ام…

بیشتر بخوانید »
دکمه بازگشت به بالا