علمداروسازی

برای شیفت اولی ها (۳)_ چگونه بیاموزیم

پیش‌گفتار ۱: این نوشته‌ها تنها به درد دانشجویان داروسازی‌ای می‌خورد که تازه شیفت داروخانه گرفته‌اند یا در شُرُفِ شیفت گرفتن‌اند. شاید برای کسانی هم که در یکی دو سال اول شیفت دادنشان باشند مناسب باشد، اما به درد کس دیگری نمی‌خورد.

پیش‌گفتار ۲: آنچه من می‌نویسم از تجربه و تفکرات خودم نشئت می‌گیرد. نه لزومی دارد که هرچه می‌گویم صحیح باشد و نه لزومی دارد شما قبولش کنید. این مطلب را صرفاً به عنوان تجربیات یک ترم بالایی بخوانید.

پیش‌گفتار ۳: پیش‌نویس این پست را حداقل یکی دو سال پیش تهیه کردم. با اینکه سبک نوشتارم دگرگون شده ترجیح دادم پیش‌نویس را کامل‌تر کنم، نه اینکه از اول بنویسم.

یادگیری از بیماران 

مثال یک.

راننده اسنپ: شما دانشجویی؟

من: نه.

– شغلتون چیه؟

– داروسازم.

– چرا انسولین نوورپید و لانتوس گیر نمیاد.

– علتش رو نمی‌دونم.

سپس راننده‌ی جوان شروع به صحبت در مورد دیابت تیپ یک کرد که سال‌ها با آن دست و پنجه نرم کرده. در ادامه من از او در مورد انسولین‌های قدیمی‌تر رگولار و NPH و انسولین‌های جدیدتر مثل نوورپید و لانتوس پرسیدم. از او پرسیدم که چرا وقتی آنقدر انسولین‌های جدیدتر کمیاب شده سراغ انسولین‌های قدیمی‌تر نمی‌رود. او مفصل شرح داد و در مورد عوارض کمتر انسولین‌های جدیدتر نظیر افت قند خون نسبت به انسولین‌های قدیمی گفت.

مثال دو.

مردی حدوداً چهل ساله نسخه‌ای آورد. در نسخه، داروهایی نظیر باکلوفن و تیزانیدین (شل کننده‌های عضلانی) بود. این مسئله به خودی خود عجیب نیست. هرکسی ممکن است دچار گرفتگی عضلانی شود. اما دستورها عجیب و غریب بودند. دوزها زیاد بودند. بعد به سن بیمار نگاه کردم. این داروها را پزشک برای یک کودک نوشته بود. از پدر آن کودک در مورد مشکل بچه پرسیدم. گفت او مبتلا به Cerebral Palsy یا CP است. من پیش از این هیچ چیزی در مورد آن بیماری نشنیده بودم. کمی از بیمار در مورد آن پرسیدم و سپس خودم مستقلاً در موردش خواندم.

مثال‌های یک و دو، دو نمونه از ده‌ها یا شاید صدها نمونه مطالبی است که از بیماران آموخته‌ام. آنچه در مورد انسولین و دیابت از آن راننده اسنپ یاد گرفتم از کلاس دارودرمانی دیابت آموزنده‌تر بود. آن مرد با من تجربه‌ی زیسته‌ی خودش را در میان گذاشت، در حالی که استاد ما ده‌ها نکته را به صورت ربات‌وار تدریس می‌کرد؛ بدون هیچ حسی. انگار در مورد تخته سنگ صحبت می‌کند. آنچه آن مرد در مورد CP به من یاد داد سبب شد نگاهم به دنیایِ بیماریِ دیگری باز شود که عده‌ای را در دنیا درگیر کرده. او از مشکلات پسرش می‌گفت و درد دل می‌کرد. او از من نمی‌خواست که مشکلات فرزندش را حفظ کنم و داروهایش را لیست کنم. من فقط یک شنونده‌ی همدل و کنجکاو بودم، ولی از همان درد دل بیشتر آموختم تا صحبت‌های سر کلاس.

یادگیری از بیماران یا همراهان آنها تاکنون* برای من یکی از موثرترین روش‌های یادگیری در مورد بیماری‌ها بوده است. پیش‌شرط این نوع آموختن، کنجکاوی و همدلی است. اگر کسی کنجکاو باشد، به همین اکتفا نمی‌کند؛ سراغ کتاب‌ها می‌رود؛ سراغ منابع آنلاین می‌رود و به روش‌های گوناگون علمش را در آن حوزه کمی بیشتر می‌کند. اگر کسی همدلی کند، می‌تواند مخاطب را به حرف زدن بیشتر بکشاند؛ شرح حال مفصلی از بیمار بگیرد که تا مدت‌ها آنچه یاد گرفته از خاطرش نرود.

یادگیری از داروسازان باتجربه‌تر 

تابستان سال ۹۶ به همراه دوستم برای کار پاره‌وقت دانشجویی به داروخانه‌ی شناخته‌ شده‌ای در اصفهان رفتیم. در ابتدا فقط من و دوستم به عنوان دکتر داروساز در داروخانه حضور داشتیم، اما در ادامه خودِ صاحب داروخانه‌ هم گهگاهی همزمان با شیفت ما به داروخانه می‌آمد. این مسئله، برای من کمی دشوار بود، چرا که احساس می‌کردم که شاید صاحب داروخانه، حضور ما را به عنوان مسئول فنی کافی نمی‌داند. هم‌چنین، نگران سوتی‌هایی بودم که گهگاه و در اوایل کار می‌دادم که زیاد هم بودند و وقتی صاحب داروخانه در داروخانه حضور داشت، همه‌ی آن سوتی‌ها را از نزدیک می‌دید. اما مزیت حضور آن داروساز در داروخانه این بود: از تجربه‌اش آموختم. می‌دانم که او هم از علم به‌روزتر ما می‌آموخت، اما آنکه سود بیشتری می‌برد من بودم که از آن تجارب شنیدم.

من و دوستم حدود دو سال در آن داروخانه ماندیم. روز آخر که می‌خواستیم برویم، از دکتر سوالی پرسیدم. او جواب داد که فقط برای سه ماه به من و دوستم به عنوان قائم مقام مسئول فنی (به زبان ساده یعنی جایگزین خودش در داروخانه) نیاز داشته، و گفت «چون دیدم بچه‌های خوبی هستید، گفتم بمانید». این مسئله برای من خیلی ارزشمند بود. اینکه کسی حاضر شود پول مسئول فنی را به ما بدهد بدون آنکه نیازی به آن کار باشد صرفاً به آن جهت که از ما خوشش آمده. خدا کریم است و کرامتش را از طریق بعضی بندگانش به ما می‌رساند. بگذرم.

این نوع یادگیری، یعنی یادگیری از داروسازان باتجربه‌‌تر، در موقعیت‌های دیگری هم گهگاه پیش آمد، مثل داروخانه‌های آموزشی که در آنها دوره‌ی کارورزی داروخانه‌مان را می‌گذراندیم.

دوره‌ی کارورزی داروخانه

به نظر من، دوره‌ی کارورزی، زمان خوبی برای یادگیری بخشی از اطلاعات لازم برای کار در داروخانه است. اما این گزاره‌ای که گفتم، چند قید می‌خورد:

اول اینکه تعداد افرادی که با حوصله به بچه‌ها آموزش می‌دهند و وقت برای بچه‌ها می‌گذارند ممکن است زیاد نباشد. پس بهتر است که سعی کنید در مورد افرادی که بهتر آموزش می‌دهند و اطلاعات و تجربه‌ی خوبی دارند، مثلاً از سال بالایی‌هایتان، پرس و جو کنید. من با یکی از داروسازان علاقه‌مند و مسلط به علم، سال‌ها پیش در داروخانه الزهرا (س) ملاقات کردم. سهم آموخته‌های مفید من از همان بزرگوار در مقایسه با بقیه‌ی داروسازانی که به ما آموزش می‌دادند بیشتر بود. البته ذیل این قید، این مسئله هم به ذهنم رسید که مطرح کنم: اگر از این داروسازان به پستتان نخورد، اتفاق وحشتناکی نیفتاده. کمتر داروسازی (و کلاً فردی) هست که نتوان از او چیزی آموخت. منتها در این حالت، سهم خودتان در یادگیری بیشتر خواهد شد و باید تلاش بیشتری کنید.

دوم اینکه در داروخانه‌های آموزشی_ حداقل در اصفهان که من بودم_ بخش بزرگی از وقت به یادگیری نکات داروهای تخصصی گذرانده می‌شود و کمتر مورد OTC therapy پیش می‌آید. برای یادگیری و تمرین OTC therapy، بهتر است علاوه بر مطالعه و گذراندن دوره‌های آنلاین و …، گهگاهی به داروخانه‌های خصوصی و محلی بروید تا در عمل با بیماری‌ها و مشکلات شایع مردم آشنا شوید.

از پزشکان و پرستاران و دندان‌پزشکان (و از دیگر شاغلین حوزه سلامت)

گستره‌ی درس‌هایی که ما در دوره‌ی داروسازی می‌خوانیم وسیع است، اما گهگاهی یا عمق مطلب در حیطه‌هایی کمتر است یا اینکه ضرورتی برای تدریس بعضی موارد حس نمی‌شود. خود من، بیشتر و به ترتیب بسیاری از مطالب جدید را از پزشکان، پرستاران و دندان‌پزشکان آموختم. مثلاً نسخ پزشک فوق تخصص گوارش حاذقی در اطراف داروخانه‌ای که در بالا ذکر کردم به داروخانه‌ی ما می‌آمد. یک بار که برای مشکلی که برای خودم پیش آمده بود، نزد او رفتم، در مورد نسخی که می‌نوشت هم سوالات تخصصی از او پرسیدم. یا مثلاً در دوره‌ی سربازی، با پرستاری هم‌خانه شدم. من از تعامل با او نکاتی در مورد تزریقات آموختم. یا مواردی از ارجاعات دندان‌پزشکی را هم از یکی از دوستان دندان‌پزشکم یاد گرفتم. 

به نظر من، اگر قرار است یاد بگیریم، بهتر است تنها به دانش داروسازان اکتفا نکنیم. سردرگمی‌های حاصل از سوالاتی که برای ما داروسازان پیش می‌آید، شاید برای شاغلین دیگر حیطه‌های دیگر علوم پزشکی امری واضح و حتی روتین باشد (و بالعکس). 

از منابع آنلاین فارسی

در بالا از ضرورت یادگیری OTC therapy به صورت مستقل صحبت کردم. یکی از روش‌هایی که من از آن در یادگیری OTC therapy بهره بردم، وبینارهایی بود که کمیته پژوهش دانشکده خودمان برگزار کرد. یا مثلاً مباحث مربوط به داروهای ترکیبی را هم از همین منابع فارسی آموختم. حال علت اینکه روی استفاده از منابع فارسی برای این مباحث تاکید دارم این است که لیست داروهای OTC و هم‌چنین قوانین مربوط به آن، در کشورهای دیگری نظیر ایالات متحده با ایران ممکن است تفاوت داشته باشد. یا هم‌چنین، ممکن است مواد اولیه داروهای ترکیبی موجود در ایران و قوانین آن در کشور ما با دیگر کشورها متفاوت باشد. پس بهتر است اگر از منابع خارجی هم برای این مباحث استفاده می‌کنیم، از منابع داخلی هم بهره ببریم. 

از کتب و دیگر منابع مهم

من به شخصه کمتر منابع بالینی را به طور کامل از منابعی نظیر Uptodate خوانده‌ام، اما اگر کسی فرصت داشته باشد، می‌تواند بسیاری از آنچه در دانشکده آموخته را از این منابع مرور کند و علاوه بر این، به آنچه تاکنون آموخته با منابع به روز و مدون عمق دهد. احتمالاً بعداً برای این مطلب پستی مجزا بنویسم. 

کنجکاوی‌ در داروخانه

از بروشور داروها و محصولات آرایشی- بهداشتی می‌توان چیزهای مختلفی آموخت و مرور کرد. اطلاعات روی بروشورها جایگزین منابع نمی‌شود، اما می‌تواند سرنخ اولیه را برای مرور یا یادگیری در اختیار ما قرار دهد. مثلاً ممکن است روی بروشور داروی ریواستیگمین نوشته شده باشد که این دارو «مهارکننده کولین استراز» است و توضیح بیشتری روی آن وجود نداشته باشد، اما همین دانستن دسته‌ی دارویی و همین پیدا کردن این کلیدواژه‌های محدود، سرنخ خوبی برای بیشتر گشتن و یاد گرفتن به فرد کنجکاو می‌دهد. 

هم‌چنین، بر اساس تجربه من و نه از روی علم، دیدن اشکال دارویی و دوز آنها برای به خاطر سپردن دوز آنها موثرتر از صرفاً حفظ کردن آنها از روی جزوه است. اینکه در داروخانه ببینیم ریسپریدون قرص‌های ۱، ۲، ۳ و ۴ میلی‌گرم دارد، راحت‌تر از حفظ کردن صرفِ دوز این داروهاست. 

و در نهایت، حتی برای کسی که به بخش‌های غیربالینی داروسازی علاقه‌مند است هم حضور در داروخانه و کنجکاوی نشان دادن موثر است. مثلاً، روی جعبه یا بروشور داروها ماده (ها)ی موثره و اکسپیان‌ها نوشته شده است. اگر فردی کنجکاو باشد می‌تواند از این موارد برای مرور آنچه در دانشکده آموخته بهره ببرد. مثلاً دانشجو می‌تواند ببیند که منیزیوم هیدروکساید که در بین مواد تشکیل‌دهنده داروست، چه نقشی در فرآورده دارد. 

از منابع غیردرسی (مثل تاریخ پزشکی)

و نکته دیگری که برای خودم هم عجیب بود این است: گاهی در یک کتاب غیرمرتبط به داروسازی، می‌توانیم نکته‌ای دارویی بیاموزیم. مثلاً در یک کتاب تاریخ پزشکی ممکن بود با اینکه فلان دارو را از کدام گیاه استخراج کرده‌اند مواجه شوم. یا مثلاً در کتاب تلخ و زیبای دکتر حمیدرضا صدر به نام «از قیطریه تا اورنج کانتی» که حکایت سال‌های آخر زندگی او پس از تشخیص سرطان بود، توانستم با عوارض بعضی از داروهای شیمی‌درمانی عمیق‌تر آشنا شوم. 

به این فکر کردم که شاید لزوماً تمرکز موضعی فرد بر یک حیطه، از او یک فرد حکیم نمی‌سازد. علاوه بر عمق، گستره هم لازم است. بحث در مورد این مسئله بماند برای موقعی دیگر. 

 

پ.ن. * بهتر است بگویم تا یک ماه پیش. اکنون که این مطلب را می‌نویسم بیش از یک ماه است که در داروخانه کار نکرده‌ام. به نظرم می‌رسد که دارم بعضی چیزها را فراموش می‌کنم. از این قضیه کمی ناراحت هستم، اما چاره‌ای نیست. این هم جزئی از معایب تصمیمی است که گرفتم، در کنار مزایایی که ان‌شاءالله به دست خواهم آورد. 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا