نکته قبل از مطالعه: اگر به مطالعات تجربی و پزشکی علاقه ندارید خواندن این مطلب و دیگر مطالب این سری را توصیه نمیکنم.
دکتر قیصری در مورد روش تبدیل یک پژوهش به مقاله داشتند صحبت میکردند. این تبدیل بدین صورت است که ابتدا ما سوال یا فرضیهای در ذهنمان داریم و درصورتی که آن سوال را قبلاً کسی جواب نداده باشد (که با سرچ آن را میفهمیم)، برای رسیدن به جواب دست به پژوهش میزنیم. نتایج پژوهش ما در نهایت میتواند به بروندادهای علمی مختلفی تبدیل شود که مقاله تنها یکی از آنهاست. حال وقتی مقاله را به یک ژورنال میفرستیم دو حالت پیش روی ماست: یا مقاله سریع رد میشود (rapid rejection) یا اینکه داوری میشود که از آن با عنوان مرورِ همتایان (peer-review) یاد میشود. اگر مقاله به مرحلهی مرور همتایان برسد هم سه حالت پیش روی آن است: ۱- مقاله پذیرفته (accept) شود. ۲- مقاله اصلاحاتی جزئی بخورد (minor revision) و ۳- مقاله اصلاحاتی کلی بخورد (major revision). حال فرق اصلاح جزئی با کلی این است که در اولی بعد از انجام اصلاحات توسط نویسنده معمولاً خود ویراستار (editor) اصلاحات را کنترل میکند، اما وقتی نویسندگان مقاله مجبور به اصلاح کلی میشوند، متن اصلاح شده مجدداً برای داورها فرستاده میشود تا مورد بررسی قرار گیرد.
بحث سر این شد که چرا به این فرآیند بررسی متن “مرور همتایان” میگویند؟ علت این است که در علم حرفهای معلم وجود ندارد و داوری توسط افرادی همسطح صورت میگیرد.
و در مورد این موضوع صحبت شد که آیا این داوری توسط افراد همسطح ایرادی هم دارد؟ و جواب این بود که ممکن است افرادی که یک متن را داوری میکنند اتفاقاً تسلط کمتری به حیطهی متن نسبت به نویسندگان متن داشته باشند. اما به هرحال این روندی است که علیرغم عیب و ایرادهای ذاتیاش مورد پذیرش پژوهشگران است.
بحث به اینجا رسید که نویسنده باید برای چاپ شدن مقاله اش صبور باشد و رواداری کند. دکتر قیصری در اینجا پرسیدند فرق رواداری و مدارا چیست؟ کسی جواب نداد. در جواب گفتند: “مدارا یعنی اینکه سازش و تحمل کنیم.” و به شوخی یا جدی اضافه کردند که “سعدی از آن جهت گفته با دوستان مروت، با دشمنان “مدارا” که زورش به دشمن نمی رسیده و اگر میرسید با او مدارا نمی کرد و میزد ناکارش میکرد! اما رواداری یک درجه از مدارا بالاتر است. رواداری یعنی اینکه ما احتمال بدهیم که شاید حرفِ طرف مقابل ما درست باشد و ما حرفمان درست نباشد.”
سپس دکتر به عنوان نمونهای از بستر غیرروادارانه جامعهی سوریه را مثال زدند که وضعیت آن قبل از جنگ داخلی و بحران های امروزش طوری بود که مردم از ته قلب یکدیگر را قبول نداشتند و با یکدیگر رواداری نمیکردند و بدین سبب آرام بودن اوضاع قبل از جنگ داخلی هم آتشی زیر خاکستر بود. سپس دکتر از هند به عنوان جامعهای یاد کردند که روادار هستند و علیرغم تفاوت ادیانشان به خوبی با یکدیگر زندگی میکنند.
با خود فکر میکنم که رواداری اگرچه در ظاهر جذاب و شیرین به نظر میرسد اما بسیار دشوار است. دارم به عواملی فکر میکنم که از ضروریاتِ رواداری است: به نظر من لازمهی این کار شکستنِ دیو غرور و تکبر در خودمان است. شاید وقتی بتوانیم رواداری کنیم که “منم منم”های خود را کنار بگذاریم. علاوه بر این برای رواداری باید از تعصبهای بیمورد خود دست برداریم و این امکان را بدهیم که شاید واقعاً کار یا حرف من غلط باشد و آن طرف که ما او را ساده یا مغرض میدانیم اتفاقاً حرفش درست باشد. کار دیگری که باید بکنیم که نسبت به یکدیگر روادارانه برخورد کنیم این است که روی این جملهای که به غلط در جامعه باب شده است خطِ بطلان بکشیم؛ جملهای که میگوید “حق گرفتنی است نه دادنی.” عمل به این جمله زمینهساز ظلم کسانی شده که در جایگاه اجتماعی بالاتری قرار گرفتهاند و مایهی مظلومیت افرادی شده که در جایگاه پایینتری هستند؛ کسانی که به قول معروف دستشان به جایی بند نیست. فرد بالاتر به استناد این جمله میگوید “اگر طرفِ من حقش است، بیاید حقش را بگیرد” درحالیکه شاید آن طرف آنقدر ضعیفتر باشد که نتیجهی طبِ حقش چیزی جز سرخوردگی نباشد. به نظر من حق هم گرفتنی است و هم دادنی؛ بستگی دارد که در چه موضعی باشیم. اینکه حقمان را طلب کنیم امری طبیعی است و البته لازم هم هست. و اینکه حقِ کسی را بدهیم بستگی دارد به اینکه چقدر نسبت به بقیه انصاف و رواداری را رعایت کنیم و چقدر انسانیت داشته باشیم. از نظر اخلاقِ فردی آن روزی که بتوانیم بگوییم “ببخشید”، “حق با تو بود”، “من اشتباه کردم” و حقِ طرف مقابل را بدهیم را باید جشن بگیریم. آن روزی که اگر ما از نظر سیاسی طرفدارِ اصولگرایان باشیم، اما طرفداران اصلاحطلبان را نکوبیم و آنها را بیبصیرت ندانیم؛ یا بالعکس، طرفدارِ اصلاحطلبان باشیم و طرفداران اصولگرایان را عقب مانده و امل ندانیم و بدون تعصب پای صحبت یکدیگر بنشینیم و قبول کنیم که هم در ما و آنچه از آن طرفداری میکنیم نقص و کاستی وجود دارد و هم در طرف مقابلمان و هرکداممان- به دلیل اینکه معصوم و بیخطا نیستیم- بهرهای از حقیقت بردهایم و یکدیگر را قبول کنیم، نه اینکه یکدیگر را تحمل کنیم- روز بسیار روشنتری خواهد بود.
این مطلب اولین مطلب از سری مطالب “پژوهش و زندگی” بود که قولِ نوشتنش را داده بودم.
پ.ن. عکس شاخص مربوط به سابمیت کردن اولین مقالهای است که نوشتیم.