علمپژوهش

پژوهش و سیاست، دو نگاه متفاوت

تا حالا شده که یکی از آشنایانتان در شمال کشور یا جایی دیگر ویلا یا زمین بخرد و بعد از آنکه پول را کامل پرداخت متوجه شود که آن ویلا یا زمین قبل از او به چند نفر دیگر هم فروخته شده است و بعداً کاشف به عمل آید که آن قطعه زمین خریداری شده سند مالکیت جدایی برای خود ندارد؟ به احتمال زیاد اگر از آشنایانتان کسی را سراغ نداشته باشید که با این مشکل روبرو شده باشد در مورد این مشکل از کسی چیزی شنیده‌اید. آیا این مشکل بعد از انقلاب ایجاد شده؟ به انقلاب سفید شاه ربط پیدا می‌کند؟ یا اینکه مربوط به عصر پهلوی و قبل انقلاب سفید است؟ ریشه‌ی این مشکل را در چه زمانی باید جستجو کرد؟

چند روز پیش داشتم در مورد زمینه‌های قیام مزدک در بخشی از کتاب «جستارهایی در فرهنگ ایران» مرحوم مهرداد بهار مطالعه می‌کردم. از آنجا که قیام مزدک را از قیام‌های دهقانی می‌دانند دکتر بهار به بررسی بیشتر این قیام‌ها و مهم‌تر از آن به سابقه‌ی تقسیم اراضی در ایران پرداخته بود. ایشان در کتاب در مورد سابقه‌ی تقسیم‌های فئودال‌گونه زمین در ایران و وضعیت مالکان و دهقانان قدیم و … صحبت کرده بود که هریک شرح مفصلی دارند. جواب سوال بالا شاید واضح نباشد، اما ردپای این مشکل_ نبودن سند برای یک تکه زمین_ را احتمالاً می‌شود در نزدیک سه هزار سال پیش، یعنی زمانی که آریایی‌ها وارد فلات ایران شدند هم پیدا کرد. در مورد بعضی از مشکلاتی که می‌پنداریم گریبان خودمان و نهایتاً یکی دو نسل قبلمان را گرفته و تصوراتی که مبنی بر خوب بودن همه‌چیز در قدیم داریم اگر بیشتر بررسی کنیم به حیرت می‌افتیم که چقدر سابقه‌شان دیرینه‌ است. تقسیم اراضی یکی از اینهاست. مشکل آب و مدیریت آب هم یکی از اینهاست. و بگیر الی آخر. 

با محمدحسین صحبت می‌کردم. به او گفتم که وقتی آدم مفصل‌تر وارد یک قضیه می‌شود و آن را می‌کاود و تاریخچه‌ی آن را می‌بیند بعضی وقت‌ها رد پاها به جاهایی از تاریخ می‌رسند که اصلاً نمی‌توانی تصور کنی روزگار در آن دوران چگونه بوده است. نوادگان و نتیجه‌ها و فرزندان نسل n ام آن کسانی که برای اولین بار به آن مشکل برخورده بودند هم تاکنون هفت کفن پوسانده‌اند. بعد پرسیدم که آیا سیاست‌مداران ما می‌دانند که این مشکلاتی که از آنها حرف می‌زنند تاریخچه‌شان چیست؟ اصلاً فرصت مطالعه دارند که چنین چیزهایی را بفهمند؟ و خودم جواب دادم که احتمالاً آنها نمی‌دانند ولی کسانی که به آنها مشاوره می‌دهند از این قضایا آگاه‌اند. همان موقع حرف دیگری هم زدم که بعداً برای خودم و محمدحسین جالب بود. گفتم اگر سیاست‌مداران این مسائل را می‌دانستند احتمالاً الان به جای بودن در دنیای سیاست، استاد دانشگاه بودند. 

چند روز قبل در کتابی تحت عنوان How to get a PhD به پاراگراف جالبی برخوردم. آن پاراگراف را ترجمه می‌کنم: 

محققین همواره می‌پرسند: «آیا گزاره‌ها را به درستی درک کرده‌ایم؟ آیا می‌توانیم اطلاعاتی بهتر به دست آوریم؟ آیا نتایج را می‌توان طور دیگری تفسیر کرد؟». غیرمحققان معمولاً احساس می‌کنند که زمان کافی برای چنین کاری ندارند و در نتیجه حوصله‌ی تحقیق را ندارند. برای مثال، سیاستمداران و مدیران اغلب مجبورند زیر محدودیت فشار افکار عمومی یا تحت فشار زمان تصمیم بگیرند. نیاز آنها به انجام دادن کار بیشتر از نیاز آنها به فهمیدن است. اما یقیناً اولویت‌های محققین متفاوت است. آنها ناچارند که وارد چالش‌هایی سخت شوند تا اطلاعاتی سیستمیک، صحیح و قابل اعتماد بگیرند چون هدف آنها فهمیدن و تفسیر کردن است. 

و چقدر خواندن این پاراگراف برایم جالب بود. انگار اگر غرق در یک موضوع شوی (مثل یک پژوهشگر) سختت می‌شود که تصمیم بگیری (مثل یک سیاست‌مدار یا مدیر) و اگر تصمیم‌گیرنده شدی، سختت می‌شود که در یک چیز عمیق شوی. و این قضیه در زندگی فردی هم نمود دارد. پس چه باید کرد؟ احتمالاً همکاری‌های تیمی یکی از این راه‌حل‌ها باشد؛ اینکه در تیم‌های تصمیم‌گیرنده برای کشورها هم افرادی مدیر و سیاست‌مدار و هم افرادی به عنوان مشاور از محققین و اساتید مسائل حضور داشته باشند (که در خیلی از کشورهای دنیا چنین هم هست). شاید این سوال پیش آید که این افراد محقق چگونه آنچه می‌دانند و می‌خواهند را برای سیاست‌مدار ارائه دهند؟ برای کسی که زیر فشار افکار عمومی است و باید هرچه سریع‌تر تصمیمی اتخاذ کند؟ یکی از راه‌ها تهیه‌ی «خلاصه‌ی سیاستی» یا همان Policy brief است که من و علی‌اکبر هم سه سال پیش برای المپیاد تهیه کردیم: خلاصه‌ای دو سه صفحه‌ای از پیشنهادات به سیاست‌مدار بر اساس شواهد معتبر و به‌روز علمی و با قابلیت فهم آسان و بدون لغات تخصصی یا به اصطلاح انگلیسی jargon. 

به سوال‌های اولی که در این پست پرسیدم برگردم که جواب‌هایی کلی برای آنها مطرح کردم. برایم این سوال پیش آمد که آیا فهم اینکه بعضی از مشکلاتی که فکر می‌کنیم مربوط به دهه‌های اخیر است مرتبط با چندهزار سال تاریخ است به ما کمکی می‌کند؟ جوابی که اکنون به ذهنم می‌رسد این است که «بله. کمک می‌کند که بفهمیم مشکل، مسئله‌ای ساده نیست. مشکلی که چند روز قبل بروز کرده ممکن است که راه حلی کوتاه و ساده داشته باشد، اما مشکلی که صدها سال کش پیدا کرده، مسئله‌ای چندوجهی است که نیاز دارد از جهات مختلف و توسط افراد مختلف، اعم از محققین حوزه‌های مختلف، به آن نگاه شود. فهم همین قضیه شاید به ما کمک کند که در رفع آن مشکل کمتر به خطا برویم. ما با یک نگاه تک‌بعدی به یک مسئله چند وجهی به مشکلات بعدی دامن می‌زنیم، اما ممکن است با دانستن بیشتر در مورد ابعاد مختلف آن قضیه کمتر تیرمان برای اصلاح شرایط به خطا رود». 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا