شب نوشت (۸۴)
به نام خدا
تفکر ناصوابی است که آدمی دست از تفکر، عقیده و حرف خود بکشد تا مورد قبول دیگران واقع شود. از نظر من، هزینهی زندگی منافقانه_ هزینهی زندگیای با نقابی بر صورت_ نسبت به هزینهی از رو بازی کردن و در نتیجهاش منزوی شدن توسط عدهای بیشتر است. در زندگی مبتنی بر صداقت، زندگیای که حرف و عمل و ظاهر و باطن یک نفر یک جور است، هزینهی طرد شدن توسط دیگران مطرح است. اما هزینهی زندگی منافقانه، از خود دور شدن است. آدمی که برای کسب محبوبیت، پیش بقیه نقش بازی میکند، هر وقت با دیگران است باید انرژیای صرف بازیگریاش کند. این بازیگر، نقابش را با دست روی صورت نگه داشته. نقابی مردمپسند. اما این دست بالاخره خسته میشود و نقاب چند گرمی مرتب سنگینتر میشود تا جایی که گویی سنگینترین وزنهی عالم است و پیش میرود و پیش میرود تا دست از کار بیفتد و نقاب بر زمین بیفتد.
و میافتد.
و من اگر عالم و آدم طردم کنند، اگر یاد بگیرم که بازیگر نباشم، هزینهی کمتری خواهم داد. در این عالم، هزینه دادن حتمی است. میزانش مهم است. هزینهی بیهوده ندهیم.
ستارهای بدرخشید و ماهِ مجلس شد
دل رمیدهٔ ما را رفیق و مونس شد
نگارِ من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئلهآموزِ صد مُدَرِّس شد
پ.ن. * گنجور