من که میدونم…آخرش اون روزی که همهی ما ازش واهمه داریم میرسه. روزی که آدم فضاییها به سیارهی ما میآیند تا ما رو بخورند. البته نباید این قضیه باعث بشه ماها خدای ناکرده نگرش منفی به آدم فضاییها پیدا کنیم؛ بههرحال آدم فضاییها هم زن و بچه دارند و حتی اگر خودشون حاضر بشوند گرسنه بمونند دوست ندارند جلوی زن و بچهشون شرمنده بشوند، پس ناچار هستند که براشون غذا تامین کنند. به عبارت دیگر آدم فضاییها مثل بعضی از آدم زمینیها باغیرت هستند و اینکه منبع تامین پروتئینشون متاسفانه ما هستیم نباید باعث بشه به چشمِ بد اونها رو نگاه کنیم. البته متاسفانه همین لفظ “آدم فضایی” خودش خیلی بارِ معنایی منفی داره. وقتی خود کلمهی “آدم”، اعم از نوع زمینیاش یا فضاییاش، رو بهکار میبریم خودش وحشتناکه؛ تازه وقتی در ادامهاش لفظ “فضایی”- موجودی که برای ما حداقل از آدم زمینی کمتر شناخته شده است- رو به کار میبریم نور علی نور میشه! اگر مثلاً قرار بود خرس فضایی یا کرگدن فضایی به ما حمله کنه کمتر در دلمون هراس پیدا میشد، چون میدونستیم به احتمال زیاد به حق خودشون قانعاند و وقتی یک کمی از ماها رو خوردند سیر میشوند و برمیگردند به همونجا که بودند، اما حالا که آدم فضایی قراره حمله کنه هیچوقت سیر شدن ممکن نیست، حتی اگر تا تهِ ما آدمها رو خورده باشند باز هم سیر نمیشوند.
بگذرم؛ بگذار یک کم بیشتر مسئله رو برات تشریح کنم. ببین؛ از نظرِ من دنیا به دو قسمت نامساوی تقسیم میشه: یکی زمین و یکی فضا. تا جایی که میدونم آدم فضاییها هم دنیا رو به دو قسمت نامساوی فضا و زمین تقسیمبندی میکنند. ممکنه با خودت بگی که فضا که یک جا نیست و خودش پر سیاره و ستاره است، اما در تشخیص اهمیت موضوع اشتباه میکنی. وقتی که آدم فضاییها حمله کنند و بخواهند تو رو بخورند فکر میکنی اگر ازشون بپرسی “از کجا اومدید؟” میآیند و به تفصیل برات میگویند که ما از سیارهی ایکس سیصد و دوازده و از کهکشان راه شیری اومدیم؟ نهخیر؛ اونها اونقدر گرسنهاند که اگر بخواهند به ما لطف کنند فقط به گفتن اینکه “از فضا اومدیم” اکتفا میکنند و بعدش آستینهاشون رو بالا میزنند و بسمالله میگویند و ما را میخورند. در ضمن اگر در تعریف واژهی زمین و فضا باز هم مشکل داری بگذار روشنات کنم: زمین جاییه که فضا نیست و فضا جاییه که زمین نیست.
میدونی شاید مردن به خودی خود چیز بدی نباشه؛ شاید خورده شدن هم آنچنان بد نباشه و بین بلاهایی که ما آدم زمینیها سر همدیگر میآوریم تا همدیگه رو بکشیم شاید خورده شدن بهترین گزینهی روی میز باشه. اما خورده شدن توسط آدم فضاییها مسلماً خیلی دلچسب نیست؛ تصورش هم دردناکه که اونها که از سفینههای گندهشون پیاده میشوند دهنهای به این کوچکی داشته باشند و قرار باشه ما رو با اون دهنهای کوچولوشون بدرند. پس الان دیگه بیشتر متوجه نگرانیهای من شدی.
علیایحال اون روز میرسه و مردهای فضایی با زن و بچههاشون به سیارهی ما میآیند. شاید فکر کنی که چرا در این سفر سختتر از سفر قندهار و چین و ماچین باید زن و بچه همراهشون بیارند؟ دلیلش اینه که اون روزی که آدم فضاییها میآیند اونقدر شرایط بحرانی شده و اونقدر گرسنه هستند که اگر قرار باشه فقط مردهای فضایی بیایند و ما رو بکشند و بستهبندی و فریز کنند تا برگردند فضا پیش زن و بچههاشون، چون راهِ فضا از چین و ماچین طولانیتره، هیچ زن و بچهای زنده نمیمونه…و البته متوجه هستی که فضاییها روی زن و بچهشون مثل ما زمینیها حساساند، شاید هم بیشتر.
اون روز که ازش حرف میزنم برای ما روزی بسیار وحشتناکه، اما برای فضاییها یک روز خوبِ آفتابیه. اونها به پارکهای ما میآیند، یک حصیر یا چیزی دیگه روی زمین پهن میکنند تا روش بشینند و بعد هم ما رو به همراه پیاز فضایی میخورند. شاید فکر کنی پیاز فضایی خیلی چیز عجیبیه، اما نه؛ بگذار از این اشتباه بیرونت بیارم. پیاز فضایی پیازیه درست مثل پیاز زمینی و درست شبیه اون همون بوی گند رو میده، اما به جای اینکه اون رو توی زمین بکارند تا دربیاید، در فضا میکارند تا دربیاید. بعد از جمع شدن سفره هم بچههای آدم فضاییها تو پارک بازی میکنند و پدرها و مادرهای فضایی زیر آفتاب دراز میکشند و بعد هم خیلی ساده، جال و پلاس را جمع میکنند و میروند همانجا که بودند، یعنی فضا.