

یادم میآید در پستی از مهندس شعبانعلی (اگر اشتباه نکنم) خواندم که اگر وبلاگ مینویسید و چیزی از جایی نقلِ قول میکنید، حداقل کلامی بدان بیفزایید و نظری از خود بدهید. برای این پست نمیتوانم چنین کنم؛ خانهی کوچک محقرِ ذهن من در برابر برج بلند اندیشهی شهید چمران چیزی نیست که ارزشِ دیدن داشته باشد.
در یکی از صفحات کتاب «خدا بود و دیگر هیچ نبود» که حاوی یادداشتهایی از شهید چمران در آمریکا، لبنان و ایران است چنین آمده:
“ای خدا، من باید از نظر علم از همه برتر باشم تا مبادا که دشمنان مرا از این راه طعنه زنند. باید به سنگدلانی که علم را بهانه کرده و به دیگران فخر میفروشند ثابت کنم که خاک پای من هم نخواهند شد. باید همه ی آن تیرهدلانِ مغرور و متکبر را به زانو درآورم، آنگاه خود خاضعترین و افتادهترین فرد روی زمین باشم.
ای خدای بزرگ، اینها که از تو میخواهم چیزهایی است که فقط میخواهم در راه تو به کار اندازم و تو خوب میدانی که استعداد آن را داشتهام. از تو میخواهم مرا توفیق دهی که کارهایم ثمربخش شود و در مقابل خسان سرافکنده نشوم.
من باید بیشتر کار کنم، از هوی و هوس بپرهیزم، قوای خود را بیشتر متمرکز کنم و از تو نیز ای خدای بزرگ میخواهم که مرا بیشتر کمک کنی.
تو ای خدای من، میدانی که جز راه تو و کمال و جمال تو آرزویی ندارم، آنچه میخواهم آن چیزی است که تو دستور دادهای و میدانی که عزت و ذلت به دست توست و میدانم که بی تو هیچم و خالصانه از تو تقاضای کمک و دستگیری دارم.”
پ.ن. عکس شاخص را از ایسنا گرفتم.