شب نوشت (۸۸)
بسم الله الرحمن الرحیم
افکار تازهای به ذهنم هجوم میآورند. افکاری در بستههایی دربسته و کادوپیچ شده که وقتی خودم بازشان میکنم از محتوایشان شگفتزده میشوم.
فکرش را نمیکردم وقتی که شبنوشت اول را نوشتم، شبنوشتها به شمارهی صد نرسیده، پیرامونم به کنار، جهانبینی خودم هم به طرز عجیبی تغییر کرده باشد.
برای محمد امروز، اهمیت محتوای بسیاری از شبنوشتهای ابتدایی رنگ باخته. آنقدر عوض شدهام که پستهای سالهای پیشینم را به چشم یک منتقد میخوانم.
مثالی بزنم: بخشی از شبنوشت ۶۱ در مورد کتاب «دیانت و عقلانیت» مرحوم رضا بابایی بود. چند روز بعد از اتمام خواندن آن کتاب هم فایل معرفی کتاب را از زبان خود مرحوم شنیدم. تا سال پیش با تفکر مرحوم بسیار ارتباط میگرفتم، اما اکنون میبینم که افکارم چندان همراستا با مرحوم بابایی نیست. همچنین، تفکر من احتمالاً شباهت چندانی به تفکر فردی نظیر مهندس بازرگان ندارد، که او هم از کسانی است که پیشتر ارادت زیادی خدمتش داشتم اما دیگر خودم را از ایشان دور میبینم. اکنون بهتر با تفکر امام خمینی (ره) ارتباط برقرار میکنم، و بخشی از این ارتباط هم مدیون یکی از اقوامم هستم که امام را در مهمانیای به باد انتقاد گرفت. من هم رفتم همان سخنرانیای که ایشان به آن اشاره داشت گوش دادم و دیدم آن حرفی که آن قوم و خویشمان زده یک چیز است و آنچه امام گفته چیز دیگر. و این مقدمهای شد برای گوش دادن به بعضی سخنرانیهای دیگر امام و آقای خامنهای. اندوه بسیاری بر من چیره شد. اندوه به خاطر اینکه چه کسانی را مسخره میکنیم و چه کسانی را میستاییم. کمرمان را حاضریم جلوی سیاستمداران کت و شلواری وحشی آمریکایی خم میکنیم و در مقابل، به افراد با اندیشههای ملایمتر و منطقیتر فحش میدهیم و برچسبهای ناروا به آنها میزنیم. به همین روش سیرهی پیامبران الهی و ائمه را هم کنار میگذاریم و با دموکراسی فعلی حاکم بر بخشی از جهان، که توام با فریب بسیار است، خود را راضی میکنیم.
به نظر محمد امروز، اسلام از جنس مرحوم بابایی، چیزهایی دارد، اما از جنس گذار است. باید از این نوع اسلام گذشت تا به اسلام امام خمینی، شهید مطهری و شهید بهشتی رسید. شاید ایراد اسلام مرحوم بابایی چنین باشد: تولی دارد ولی تبری نه، ولی اسلام امام و شهیدانی که نام بردم هم تولی دارد و هم تبری. و ما چه بخواهیم و چه نخواهیم در جهانی زندگی میکنیم که انسانهایی وحشی به گندش کشیدهاند. آنها با تفنگهایشان قلب ما را نشانه رفتهاند و میروند؛ حال این دیگر با ماست که بخواهیم مقابله به مثل کنیم و حداقل معبرشان را سد کنیم، یا با گل سر راه ارتشهایشان بایستیم و به آنها هنگام ورود به ایران و دیگر ملل مسلمان خیر مقدم بگوییم تا بیشتر ما را بدرند.
مثالهای دیگری هم از شبنوشتهای دیگر هست، عمدتاً مربوط به زندگی شخصیام: مثلاً بسیاری از مسائل شغلی دیگر چندان برایم مهم نیست. در یک سال گذشته، از شغل خود رضایت نسبی داشتهام. برایم چندان مهم نیست که آیندهی شغلیام چه خواهد شد. یا دقیقتر بگویم: برایم بسیار کماهمیتتر شده که در آینده شغلم از نظر مادی چگونه خواهد بود. روزیام را خدا میدهد. امیدوارم موثرترین و مفیدترین شغل برای مردم را داشته باشم.
سفید شدن موهایم شدت گرفته. و شاید بخشی از این شدت، متاثر از مشغلهی ذهنی من باشد.
هفتههای بسیار پرتحولی را در پیش رو خواهم داشت. تحولی که در اندیشههایم ایجاد شد در ذهنم باقی نمیماند. تحول به بقیهی زندگیام هم احتمالاً سرایت خواهد کرد.
خوبه داری عقب عقب میری ایشالا میرسی به اسلام داعشی مصباح یزدی و اسلام سوسیالیستی بهشتی
توصیهای جدی به تو آدم منافق دارم:
مراجعه به روانپزشکدر اسرع وقت.
باید بسیار مریض باشی که بعد از چند ماه بیمحلی دیدن هنوز در وبلاگ من پرسه میزنی. و جالب اینکه با اسم اشخاص دیگر نظر میگذاری و حقوق دیگران را هم رعایت نمیکنی. اگر تو آبرو نداری، که نداری طبیعتاََ، دیگران آبرو دارند. تو که جرئت نوشتن به نام خود نداری و با نام دیگران کامنت مینویسی، هر نکبتی که گریبانت را بگیرد حقت است. هرچند، همین عقاید مضحک و التقاطیای که داری برای بدبختیات کافی است.
ضمناً حرف زدن از ظلم و عدل، بزرگتر از دهان توست.
جل و پلاست را جمع کن و افکار مریضت را پیش روانکاو مطرح کن، نه در وبلاگ کسی آن هم با اسم و مشخصات دیگران!
تازه بعد از ۴۴ سال میخوای اما را در ماه ببینی؟ کارنامه اش را ببین.
این صحبتهای امام تقدیم به شما
https://www.youtube.com/watch?v=in2T9jC1xXI
کتابهایش را خوانده ای؟
رساله اش را چی؟
نیازی به دیدن امام در ماه نیست.
افراط آدم را به تفریط میکشد.
در مورد رساله و کتابها: در حال خواندنم.
در مورد ۴۴ سال:
۴۴ سال که سهل است. به ۴۰۰۰ سال پیش و حضرت ابراهیم (ع) برمیگردم.
در مورد ویدئو در یوتیوب:
اگر به اصطلاحشان انقلابی عمل کرده بودند، شاید بسیاری از مشکلات بعدی پیش نمیآمد. هرچند، احتمالاََ آنطور انقلابی عمل کردن تنها در زمان ظهور امام زمان (عج) پیش بیاید. شوریدن علیه این فساد عظیم جهانی، خواست عمومی اکثر مردم دنیا را میطلبد.
جناحهای ایران، و بسیاری از کشورهای دیگر دنیا، در حال حاضر هم سرمنشاء بخش بزرگی از فسادها هستند. آنها با صرف فعالیت سیاسی قوت نمیگیرند. رایشان به فریب مردم آغشته است.
قلمهایی هم که برای غیر خدا نوشتهاند ولی نشکستهاند و هنوز هم مینویسند، جوهرشان از خون مردم رنگ گرفته. اگر متوجه این امر بودیم، خودمان آن قلمها را میشکستیم.
ممنون من متحول شدم دکتر مرگ بر آمریکا درود بر خمینی
🙂
موضع شما قابل درکه برای من دکتر علیرضا.
تحول من (از ضد جمهوری اسلامی به اصلاحطلبی و بعدها علاقه به خود انقلاب ۵۷) در طی سالها اتفاق افتاد.
محمد هفت هشت سال پیش، حرفهای محمد امسال رو قبول نمیکنه. وقتی خودم هم با سالهای پیشم اینقدر زاویه دارم، انتظاری ندارم که حرفهای من رو مخاطب من قبول کنه.
ضمناََ، این احتمال رو هم میدم که همینجور که تا الان تغییر کردهام، در ادامه هم تغییر کنم.
موفق باشید.