وبلاگ

بعد از مدتها: حرف های دیروز، حرف‌ های امروز

به نام خدا

حدود سه چهار ماه در اینجا ننوشتم. این بیشترین وقفه‌ایست که بین نوشته‌های من در طول این هفت سال و اندی وبلاگ‌نویسی رخ داد. خواستم بنویسم هفت سال وبلاگ‌نویسی مستمر که دیدم دیگر نمی‌توانم صفت مستمر را به وبلاگ‌نویسی‌ام نسبت دهم.

من عوض شده‌ام. آدم‌های دور و برم تغییر کرده‌اند. شهر و کشور محل سکونتم و نگاهم به جهان عوض شده. خود جهان هم عوض شده. 

سال‌های پیش، مخاطبانی داشتم که به هر حال جذب یک چیزی در این وبلاگ شده بودند: یا قلمم. یا فکرم. یا تلاشم برای رواداری. یا جنس نوشته‌هایم. مسئله این است که همه‌ی اینها دگرگون شده. قلمم به قوت سابق نیست، چرا که دیگر به اندازه‌ی سابق نمی‌نویسم. فکرم عوض شده. دیگر عقیده ندارم با هر کس باید روادار بود. جنس نوشته‌هایم هم به تناسب تغییرات خودم عوض شده. حرف‌هایی که دیروز می‌زدم و مخاطبانی داشت را نمی‌توانم امروز بزنم؛ حداقل نمی‌توانم به همان میزان سابق آن حرف‌ها را ادامه دهم. وقتی جهان چنین آشفته‌بازاری را به خود می‌بیند، نمی‌توانم تقریباً همه‌ی مطالبم را مثل گذشته به خود معطوف کنم و از احساسات و افکار و غرغرهای خودم بگویم. عالم در حال تغییر است. من مرکز این عالم نیستم و تنها قطره‌ای در این دریایم. تقلیل طوفان سهمگین در این دریا به شرح حال مستمر یک قطره چه دستاوردی خواهد داشت؟

باید حرکت کرد و بینش‌های تازه یافت و نوشته‌ها را معطوف به دغدغه‌هایی دیگر و بزرگتر کرد. شاید روزی حاصل یک جا نشستن پیشرفت نکردن بود. امروز چنین رویکردی به تباهی و سقوط می‌انجامد. 

با این حال، بسیاری از تجارب شیرین و تلخی که در این یک سال و اندی بر من گذشت را هیچ جا ننوشتم. همه‌اش ماند با من و با ادامه‌ی این روند دفن خواهند شد با من. از آنها هم نمی‌توان چشم پوشید. اما همه‌ی وبلاگ را با آنها پر کردن فایده‌ای ندارد. 

همانطور که به نوشتن عادت کرده بودم، ننوشتن هم برایم عادت شده است. شکستن این عادت کار آسانی نیست. وقتی عادت می‌کنی که هرآنچه رخ داده را یا بریزی در درونت یا نهایتاً در یک تکه کاغذ امنی که جز تو فرد دیگری نمی‌بیند، تغییر این عادت، یعنی دوباره به اشتراک گذاشتن آنچه فکر می‌کنی با دیگران، چندان کار آسانی نیست. ببینم در روزهای آینده چه پیش خواهد آمد و چه بنویسم.

شب خوش. 

نوشته های مشابه

‫۲ دیدگاه ها

  1. الان از من نمیپذیرید. اما من این رو اینجا مینویسم و شما از من داشته باشید که ده سال دیگه شما به رواداری باز خواهید گشت.
    شما راه رواداری رو رفتید و معایبش رو دیدید، الانم که دارید راه قاطعیت و سختگیری رو میرید به مرور معایبش رو میبینید.
    اون روز مینشینید و معایب هر دو تاش رو با هم مقایسه میکنید و به احتمال زیاد، اگر اثری از ویژگی های قبلی شما باقی بمونه تا اون روز، به رواداری باز خواهید گشت.

    این رو امروز نوشتم چون تا اون موقع دیگه احتمالا وبلاگی نباشه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا