-
آب در زایندهرود جریان دارد. البته برای چند روز. به آب روان مینگرم، اما به این فکر نمیکنم که چند روز بعد آب دوباره از جریان خواهد افتاد. شاید قدرش را نمیدانم. به زندگی خودم فکر میکنم. به همهی سالهایی که چون آب روان گذشتند. راستی امشب آب زایندهرود گلآلود بود؛ مثل آن سالهایی که زندگی من میگذشتند. با محسن صحبت میکنم. در مسیر رفتن به سمت زایندهرودی که معمولاً روان نیست و این روزها…
-
دوست دارم پیش از مرگم جهان را بهتر بفهمم. این حرف بدین معنا نیست که ما آدمها خیلی چیزها راجع به جهان میدانیم. اما دوست دارم از عصارهی تجربه و خرد بشری تا قرن بیست و یکی که در آن هستیم بیشتر آگاه باشم. حیف که اینقدر زمان گذراست و عمر ما کوتاه. افسوس که «عقربک های فواره در صفحه ساعت حوض زمان را به گردی بدل می کنند» گاهی بعضی دوستانم لطف میکنند و…
-
به نام او در این پست نکاتی به دو پست زیر که در مورد کتابها نوشته بودم اضافه میکنم. فرق این پست با آن پستها در خود مطلب نیست؛ فرقش در من است که تغییر کردهام. لینک دو پست قبلی: منابعی چند در باب کتابخوانی کمی در مورد کتابخوانی در اینجا چند نکته به ذهنم رسید که اضافه کنم: اولین نکته شخصی است: برای من یکی از دستاندازهای کتاب خواندن شبکههای اجتماعی است، حتی شبکهی…