شب نوشت

شب نوشت (۸۷)

به نام خدا

دلم به حال خودم می‌سوزد که این ماه رمضان هم به انتها رسید و آنقدری که باید از آن بهره نبردم. نمی‌دانم ماه رمضان دیگری را تجربه خواهم کرد یا نه. و اگر تجربه خواهم کرد در سلامت خواهم بود یا نه. خوب است اگر برای من دعا کنید. 


از وقتی به نوشتن در حیطه‌ی کاری خودم پرداخته‌ام، و شاید از وقتی که اینقدر نگرشم به مسائل مختلف دگرگون شده، دیگر نتوانسته‌ام آنطور که می‌نوشتم بنویسم. آن روان بودنی که در قلمم بود کنار رفته و جوهر فکرم برای نوشتن مطالب تازه خشکیده. شاید هم اتفاق دیگری افتاده. نمی‌دانم. طوری از تغییرات زندگیم می‌نویسم که انگار خودم در آنها یک ابژه بوده‌ام و نه یک سوژه. انگار این چند ماه اخیر برایم طوری گذشته که بخشی از خودم را کشف کرده‌ام و از بخشی دیگر وامانده‌ام. انگار بخشی از ابعاد جدیدی از خود را کاوش کرده‌ام و بخش‌های کهنه‌تر را رها کرده‌ام. و همین الان خودم هم نمی‌دانم که دارم چه می‌نویسم. وای به حال مخاطب من. 

و مخاطب من. 

امیدوارم خواندن وبلاگ من تو را از خواندن قرآن دور نکند. وقتی چنین کتابی برای هدایت بشر آمده و وقتی قرآن ناطق میان مردم می‌زیسته و نوشته‌ها و اقوالش بین مردم باقی مانده، حیف که وبلاگ من را بخوانی. نه اینکه این وبلاگ بی‌ارزش باشد. ارزش قرآن است که هر نوشته‌ای را در برابر خودش به کوچک می‌کند. 


نوشته‌هایی در مورد رشته‌ی خودم باقی مانده که چند سال است قرار بوده بنویسم و ننوشته‌ام. از این کار پشیمان هم نیستم. روحیه‌ی یکی دو سال اخیر من تناسبی با نوشتن مطالب تخصصی رشته‌ام نداشت، ولی الان این تناسب بیشتر شده. ان‌شاءالله در یکی دو ماه آتی آن مطالب را خواهم نوشت. 

یادم می‌آید که وقتی قرار بود کنکور سراسری بدهم، برایم عجیب بود که چرا کسانی که یکی دو سال قبلش کنکور داده‌اند بعضی چیزها را یادشان هم نمی‌آمد. و خودم که کنکور دادم، در همان ترم اول دانشگاه دیدم دغدغه‌هایم آنقدر عوض شده که بسیاری از ریزه‌کاری‌های کنکور یادم رفته. 

اکنون بهتر است بعضی از تجارب که ممکن است دردی از دیگری دوا کند را بنویسم، پیش از اینکه آنقدر از دوران دانشجویی، سربازی، و کار به عنوان مسئول فنی فاصله بگیرم که دیگر یادم نیاید چجوری آنها را پشت سر گذرانده‌ام. 


لینکدین‌ام را هم مدتی رها کردم. به جایش نشستم پای فرادرس و یادگیری اکسل. عجب تجربه‌ی جالبی بود. 

یکی دو ماه پیش که مدتی لینکدینم باز بود دیدم که محور حرف‌ها رفته روی ChatGPT و هوش مصنوعی و دیگر چیزهای نظیر این. 

با خود گفتم بی‌خیال trend دنیا. آنچه که می‌خواستی چند سال یاد بگیری و وقت نمی‌شد را یاد بگیر. امروز از ChatGPT حرف می‌زنند و فردا از چیزی دیگر. و دائم هم به تو القا می‌کنند که اگر فلان نرم‌افزار یا کوفت و زهر ماری که تازه به بازار آمده را یاد نگیری، هشتت گروی نه‌ات می‌شود و بدبخت می‌شوی و به نان شب محتاج می‌شوی و الی آخر. 

از دلِ این طرز نگاه به تکنولوژی، نگاهی که یادگیری یک یا چند نرم‌افزار یا تکنیک را برای کسب درآمد جزء اوجب واجبات می‌کند، بیشتر از اینکه پیشرفت حاصل شود، بدبختی بیرون می‌آید. رقابت پر از حرص بیرون می‌آید. استرس مدام بیرون می‌آید. نگاهی که آدم را می‌فریبد که اگر فلان چیز را یاد نگیری نانت آجر می‌شود را می‌گویم. برعکس، نگاه توحیدی اگر بر زندگی حاکم شود، می‌بینی که نه یادگیری این چیزها مستقلاً رزق آدم را زیاد می‌کند و نه یاد نگرفتنشان نان آدم را آجر. این نگاه موحدانه است که ما را می‌سازد. آن وقت، به جای اینکه ما برده‌ی تکنولوژی شویم؛ تکنولوژی مال ما می‌شود. آن وقت، یادگیری‌مان هم یک یادگیری ذلیلانه و از روی اکراه نخواهد بود؛ از روی عشق خواهد بود. 

خلاصه، از نظر من، تکنولوژی فی نفسه نه کسی را بدبخت می‌کند و نه خوش‌بخت. این نگاه ما به تکنولوژی‌ است که از ما برده و عقب‌مانده و آدم فاقد ذره‌ای عزت نفس می‌سازد یا در مقابل، انسانی آزاد، خلاق و مفید برای جامعه. پیش‌نیاز بشر امروز برای آموختن چیزی نظیر پایتون این است که بداند این پایتون نیست که رزقش را می‌دهد. این خداست که روزی‌اش را داده، می‌دهد و خواهد داد. آزادی کسی که چنین پیش‌نیازی را پاس کند پیشاپیش مبارک. 

نوشته های مشابه

‫۲ دیدگاه ها

  1. آفرین به شما
    ” نباید دنباله رو بود امروز chat gpt خواهد بود و فردا چیز دیگرو …” دقیقن
    مهم خلاقیت و عزت نفس است که باید داشت تا خلق کرد و زیبا زندگی کرد.
    راستی دعوتید به
    https://zahrazamanlou.ir/3965/%d9%85%d9%87%d9%85%d8%a7%d9%86-%d9%88%d8%a8%d8%b3%d8%a7%db%8c%d8%aa-%d8%af%d9%88%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86-%d9%82%d8%b3%d9%85%d8%aa-%db%b1%db%b7/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا