امروز در خانه مادرم سر ناهار در مورد آشنایانی از ما صحبت کرد که در شمال کشور ویلا میخرند. من هم مسئلهای که مدتی است در ذهنم میچرخید را مطرح کردم: اینکه نمیدانم ویلا خریدن در شمال اخلاقی است یا نه*. علت را هم ذکر کردم: «اینکه این کار آسیب بیشتری به محیط زیست آنجا میزند».
بعد مادرم در این باب حرف زد که خیلی از آقازادهها هماکنون در شمال ویلا دارند و یکی دو نفرِ جدید هم به این جمع اضافه شود اتفاقی شاید نیفتد و تخریب محیط زیست دیگر تاکنون صورت گرفته و … بعد در مورد این حرف زد که «خیلی از اصفهانیهای ثروتمند امروز ترجیح میدهند سرمایهشان را در اصفهان نگذارند برای اینکه اصفهان با این وضعیت آب و … آیندهای ندارد» و آنجا بود که من یاد قضیهای افتادم که حدود صد و اندی سال پیش در اصفهان رخ داد:
ظلالسلطان، پسر ناصرالدین شاه و حاکم ظالم اصفهان، که وقتی زنده بود کسی در اصفهان نطق نمیتوانست کشید، قصد تخریب بناهای تاریخی اصفهان که متعلق به عصر صفوی بود را داشت. او این کار را هم در مقیاس وسیعی انجام داد: تخریب عمارت نمکدان، عمارت آیینهخانه، و بسیاری از بناهای دیگر که از آنها نامی بیش باقی نمانده. او قصد تخریب چهل ستون را هم کرد، اما تاجران اصفهان کاری بزرگ انجام دادند: پول بسیاری روی هم گذاشتند و به ظلالسطان دادند تا بنا را تخریب نکند. بدین ترتیب، تاجران اصفهانی مبلغ زیادی از سرمایهی خود را صرف حراست از یکی از بناهای مهم اصفهان، و به بیان دیگر صرف نگهداری از خود اصفهان کردند**.
به این فکر کردم که چرا ما اصفهانیهای امروز حاضر نیستیم برای حفظ اصفهان از جیب خودمان، وقت خودمان و بقیهی امکاناتمان مایه بگذاریم، حداقل در حد و اندازهی خودمان؟ اگر حکام و مسئولین ما خرد کافی برای حفظ و پاسبانی از شهر را نداشتهاند و ندارند و اگر هنوز هم ذرهای امید هست که بتوان کاری انجام داد، چرا ما از هماکنون به جای کاری کردن نومید میشویم؟ شاید با همین سرمایهای که در شهرهای دیگر میگذاریم بتوانیم از شهر خود بیشتر محافظت کنیم. از آبش، از هوایش، از خاکش. از همه چیزش.
برای منِ اصفهانیِ نه چندان اصیل*** تصور روزی که از اصفهان ناچار شوم بروم و قصد زندگی طولانی مدت تا آخر عمر در هر شهر متعلق به هر کشوری دیگر را بکنم بسیار تلخ است. من با میدان نقش جهان، خیابانهای چهارباغ، پلهای زیبای اصفهان، و بسیاری دیگر از شگفتیهای این شهر که همواره نادیده میگیریمش بیشتر ارتباط برقرار میکنم تا بناهای هر شهری دیگر. برای آنها که نسل اندر نسل اصفهانی بودهاند بعید میدانم چنین تصوری دردناک نباشد.
حفظ و حراست از اصفهان (و هر شهر دیگر در ایران) جزئی از مسئولیتهای خود ماست. خودمان را کنار نکشیم. بخش مهمی از سرنوشت شهرهای ما و سرنوشت کشور ما به رفتار تکتک ما بستگی دارد. احمقهایی مثل ظلالسلطان همیشه در تاریخ ما بودهاند. ما ببینیم که با وجود اشتباهات، خیانتها و … چه میتوانیم برای شهرمان و در حقیقت خودمان و فرزندانمان انجام دهیم. اگر خواستیم فقط به سرنوشت خودمان، و نه حتی فرزندانمان، فکر کنیم آزاد هستیم. منتها بد نیست که وقتی که از کنار چهلستون میگذریم تجار صد و اندی سال پیش اصفهان را در خاطر داشته باشیم که اگر اتحاد و از خود مایه گذاشتن آنها نبود این بنا برپا نبود. امروز ایران ما حکم همان چهل ستون صد و اندی سال پیش را دارد. مخیر هستیم که تنها به خودمان بیندیشیم یا به نسلهای آینده هم فکر کنیم. بخش زیادی از اینکه ایرانیالاصلهای آینده در ایران زندگی شرافتمندانه داشته باشند یا در سراسر قارههای دنیا پراکنده و بدون قدرت و بازیچهی دست دیگران باشند به تصمیمها_ فعال شدن و اهمیت دادن یا منفعل بودن و منفعل ماندن_ ما بستگی دارد.
پ.ن. ها:
* من اخلاق را در حیطهی وسیعتری از دین در نظر میگیرم. ممکن است از نظر شرع کاری غیراخلاقی نباشد ولی من به حکم عقلم آن را اخلاقی ندانم.
** شرح دقیق ماجرا را میتوانید در مستند «بوی فروردین» ببینید.
*** اصالت من به شهر تاریخی شگفتانگیز دیگری در ایران یعنی یزد برمیگردد.
بین تمام شهرهایی که توی ایران سفر کردم بیشتر از همه به اصفهان دل بستم. جادویی بود انگار. اون موقعی که من اومدم زاینده رود آب داشت و هر شب از پل های خواجو و سی و سه پل کنارش قدم میزدیم و تا میتونستیم رفتن رو به عقب مینداختیم. و خیابون چهارباغ که زنده، پرشور و زیبا بود.
و حالا که این داستان ظل السلطان رو خوندم تنم میلرزه. یعنی واقعا اگر اون بناها تخریب میشدن؟ فکرشم ناراحت کنندهست.
سلام.
ما قدر آنچه که داریم رو نمی دونیم. گوش هامون اونقدر تبلیغات منفی ای که خودمون و بیگانگان در مورد ایران کرده اند رو شنیده که فراموش می کنیم یک سری از نعمت هایی که داریم رو. شهرهای شگفت انگیزی مثل اصفهان و یزد از همون نعمت ها هستند.
متاسفانه بسیاری از بناهای قدیمی اصفهان توسط ظل السلطان تخریب شدند. عمارت هشت بهشت از معدود بناهایی است که تجار اصفهان توانستند مانع تخریبش شوند.
در مستند “بوی فروردین” می تونید بیشتر در مورد اصفهان قدیم بشنوید. از نظر من مستند خیلی خوش ساختی نیست اما اطلاعات مفیدی داره.