حکایت زندگی ما حکایت زندگی آدم برفیای است که همیشه از زندگی ناراضی است. آدم برفی ناراضی، رضایتش را در داشتن لباسهای بیشتر جستجو میکند، و لباس همان چیزی که سریعتر آبش میکند.
ما در طول زندگی میدویم؛ برای پول بیشتر، برای خانهای بزرگتر، برای شغلی بهتر، برای موقعیتِ اجتماعی رشکبرانگیزتر. جان میکنیم تا لباسها را بیابیم و تن کنیم. آن موقع است که میفهمیم برایمان تنی باقی نمانده که لباسی بر آن بپوشانیم.
شاید داشتههای کنونی ما مهمتر از نداشتههای رویاهای ما باشد.
شاید تنِ بیتنپوش ما در زمستان همان عامل حیاتبخش ما و تنپوشهای ما سبب مرگمان باشد.
۱۳ خرداد ۱۳۹۹