سخنرانیفرهنگ

از سخنرانی های مذهبی که شنیده ام

امشب که داشتم آیاتی از سوره‌ی زمر را می‌خواندم، ذهنم متوجه گذر سریع زمان شد. ابتدا خواستم پستی در مورد این قضیه بنویسم، اما بعد از نوشتن چند پاراگراف تصمیم گرفتم در مورد بعضی از سخنرانی‌های مذهبی که شنیده‌ام حرف بزنم؛ کاری که سال‌ها پیش قصد داشتم بکنم و از آن طفره رفتم.

سوره‌ی زمر از سوره‌های مورد علاقه‌ی من است و علت آن هم شنیدن تفسیر آن از زبان آقای اصغر طاهرزاده است، تفسیری که نه سال پیش به آن گوش دادم. یادم می‌آید وقتی کنکورم را داده بودم و وارد دانشگاه شدم، شوهرخاله‌ام آقای طاهرزاده_ کسی که سال‌ها در مسجد الانبیا اصفهان تفسیر قرآن کرده بود_ را به من معرفی کرد. حوالی مهر ماه ۹۱ بود که شروع به گوش دادن به تفسیر سوره‌ی زمر کردم و آن اولین سوره‌ای بود که تفسیرش را می‌شنیدم. پیش از آن، اصلاً نمی‌دانستم که تفسیر قرآن هم می‌تواند جذاب باشد. بدین‌ ترتیب، هر شب قبل از خواب صدای آقای طاهرزاده در کنار تختم و از موبایل قدیمی‌ام پخش می‌شد و گاهی با صدای او به خواب می‌رفتم. ابتدا نسبت به صحبت‌های آقای طاهرزاده از جهت سیاسی زاویه داشتم و مقاومت نشان می‌دادم، اما بعدها دیگر چندان برایم مهم نبود که از نظر سیاسی با او تفاوت دارم، چرا که کلامش و تفکرش را به طور کلی دوست داشتم. در سال‌های بعد (۹۲ تا ۹۸) سراغ سخنران‌های مذهبی دیگر هم رفتم: سخنران‌هایی نظیر آقای محمد شجاعی (که موسسه منتظران منجی را دارد)، دکتر دولتی (که سایت طینت سخنرانی‌هایش را منتشر می‌کرد)، آقای حامدرضا معاونیان (که شبکه‌ی ماهواره‌ای ثامن را دارد و در مشهد سخنرانی می‌کند)، آقای رائفی‌پور (که جنجالی‌ترین سخنران مذهبی در این بین است) و آقای قرائتی (که همه با حضور طولانی در تلویزیون می‌شناسندش). سخنرانی‌های آقای الهی قمشه‌ای را هم گوش دادم، ولی نمی‌توانم آنها را ذیل سخنرانی‌ِ مذهبی دسته‌بندی کنم، حتی اگر موضوعشان مذهب باشد.

من از هر کدام آقایان چیزهایی یاد گرفتم، به خصوص از آقایان شجاعی و معاونیان و احادیث نابی که می‌گفتند، اما سخنرانی‌های آقای طاهرزاده چیز دیگری بود، چرا که خیلی عمیق بودند. یاد آن داستان افتادم که طرف به دنبال گنج گشت و در آخر در خانه‌ی خودش گنج را یافت؛ چیزی شبیه داستان کیمیاگر پائولو کوئیلو که آن هم گویا برگرفته از یکی از داستان‌های مثنوی است (مطمئن نیستم). به بیان دیگر، من هم در میان سخنرانی‌های مذهبی دوری زدم و دوباره به آقای طاهرزاده برگشتم. هرچند در این دور، خیلی چیزهای دیگر فهمیدم.

یکی از چیزهایی که فهمیدم این بود که شیعیان دوازده‌امامی ایرانی، با وجود شباهت در ملیت و اصول اعتقادات، بسیار آرا و افکار متفاوتی در جزء دارند. گروهی که شامل آقایان شجاعی و طاهرزاده و امثال ایشان می‌شود ‌جهت‌گیری سیاسی‌شان در سخنرانی‌شان راحت قابل شناسایی است. از احادیث امام خمینی استفاده می‌کنند و در پایان جلساتشان برای سلامتی رهبر دعا می‌کنند و در انتخابات اخیر هم از کاندیداهای مشخصی حمایت می‌کردند. ویژگی دیگر ایشان این بود که از اشعار شعرا خصوصاً مولوی استفاده می‌کردند، هرچند او را کامل تایید نمی‌کردند و نمی‌کنند. هم‌چنین، آقای طاهرزاده با فلسفله‌ی اسلامی بیگانه نبود و سخنانی با بار فلسفی زیاد می‌گفت و از کسانی مثل ملاصدرا نقل قول می‌کرد. در مقابل، آقایانی نظیر معاونیان و دکتر دولتی جهت‌گیری سیاسی واضحی نداشتند و حتی ناخودآگاه ذهن من را به این سو می‌کشاندند که مسائلی نظیر سیاست اصلاً آنقدر اصالت و اهمیت ندارند که بدان پرداخته شود. از ویژگی‌های دیگر سخنرانی‌های آقای معاونیان و محتوای کانالشان انتقاد به عقاید و اشعار مولوی بود. من نشنیدم که آقایان دولتی و معاونیان از اشعار مولوی استفاده کنند، حتی وقتی آن شعر با عقاید شیعه در تناسب باشد. در آخر، کسانی نظیر آقای معاونیان و دکتر دولتی چندان موافق یادگیری دین از طریق فلسفه نیستند و معتقدند روش ائمه برای یاد دادن اصول عقائد فلسفه نبوده است. ایشان (به خصوص آقای معاونیان) نسبت به فیلسوف‌ها گاهی انتقاد می‌ورزند.

برای کسی که با سخنرانی‌های مذهبی کاملاً بیگانه‌اند شاید عجیب برسد که چرا مثلاً آقای معاونیان هم فلسفه و عرفان را قبول ندارد و هم نسبت به مولوی منتقد است، اما در مقابل آقای طاهرزاده از فلسفه و عرفان اسلامی حرف می‌زند و از بعضی از اشعار مولوی استفاده می‌کند، ولی برای من عجیب نیست: این سبک‌های تفکر نظیر یک بسته می‌مانند؛ مثل تکه‌های پازل می‌مانند که در هم چفت می‌شوند. کاملاً منطقی است که کسی با عرفان و فلسفه مخالف باشد و نسبت به مولوی منتقد باشد و او را گمراه بخواند و کاملاً طبیعی است که کسی از عرفان و فلسفه حرف بزند، برای روح مطهر امام راحل آرزوی آرامش کند و از اشعار مولوی هم تا حد امکان استفاده کند. تشیع شاید همان تشیع باشد، اما رنگ و بوی سخنرانی‌ها واضحاً با هم فرق دارند. در نهایت، کسانی که این دو گروه به عنوان مرجع تقلید تایید و از آن‌ها نقل قول می‌‌کنند معمولاً متفاوت هستند: طیفی که شامل آقای معاونیان می‌شود بیشتر تمایل به نقل قول و حمایت از مراجع گرامی آقایان سیستانی و خراسانی دارند و طیفی که شامل آقای طاهرزاده می‌شود بیشتر تمایل به نقل قول از آقایان خمینی و خامنه‌ای دارند. این دو طیف لزوماً رودر روی یکدیگر قرار نمی‌گیرند، اما اینکه بگوییم بسیار شبیه حرف می‌زنند و می‌اندیشند و عمل می‌کنند هم حرف بی‌ربطی است. در آن طرف طیف که آقای معاونیان می‌گوید تقریباً یک تشیع دور از سیاست را داریم و در طرفی که آقای طاهرزاده را داریم تشیع و دین با سیاست در هم تنیده شده. 

و حال شاید این سوال پیش بیاید که من با کدام یک از این رویکردها موافقم؟ جواب این است که نمی‌دانم. من نمی‌دانم که کدام راه صحیح است. نمی‌دانم که برای یادگیری اصول دین نیاز به فلسفه هست یا نه. بعضی از آدم‌ها بر این نظرند که باید فلسفه بدانیم تا بتوانیم با شبهات فلاسفه‌ی غربی مقابله کنیم. بعضی از غلما مثل آقای خراسانی واضحاً می‌گویند فلسفه همه‌اش کشک است (که ویدئویش را می‌توانید خودتان جستجو کنید و ببینید). من فعلاً میانه را گرفته‌ام و از سخنان هر دو طیف استفاده می‌کنم. ترجیح خودم چیست؟ من با توجه به ذهن علم‌محور و پرسش «چرا»یی که همواره در مغزم تاب می‌خورد از سخنان کسانی مثل آقای طاهرزاده بیشتر لذت می‌برم، اما عکس این قضیه صادق نیست که از سخنرانی آقایان معاونیان کسب فیض نکنم. مثلاً وقتی به سخنرانی شب‌های ماه رمضان سال ۹۵ شمسی آقای معاونیان فکر می‌کنم همین الان که یاد بخشی از آن افتادم اشک در چشمانم جمع شد. فلسفه بود؟ نه اصلاً. همه‌اش حدیث ائمه بود در مورد آداب، اخلاق و عقاید. آن سال آقای معاونیان توحید مفضل امام صادق (ع) را توضیح دادند که غذای روحی برای من بود؛ دقیقاً همانی بود که نیاز داشتم. 

دیگر چیزی که فهمیدم این بود که انتخاب سخنران برای یادگیری سلیقه‌ای هم هست و فقط بحث دانش گوینده نیست: در سخنرانی‌های آقای طاهرزاده تفکر موج می‌زند و سخنرانی‌ها رنگ و بوی سیاسی و اخبار روز را می‌دهند. در بعضی سخنرانی‌های آقای شجاعی حدیث هست و در برخی عشق و بعد عاطفی (مثل سخنرانی انتظار امام مهدی که بسیار شیرین بود)، اما ویژگی همگی‌شان این است که سرعت صحبت کردنشان آرام‌تر از بقیه است و تکرار زیاد می‌کنند (که البته خودشان می‌گویند لازمه‌ی تثبیت کلام در ذهن است) و این ممکن است برای بعضی خوشایند نباشد. در سخنرانی‌های آقای دولتی عقل هست، ولی نه عقلی که فقط دو دو تا چهارتا را می‌فهمد. ایشان عقل را هم با معیار قرآنی تعریف می‌کنند (که می‌توانید برای فهم بهتر به بحث خداشناسی ایشان در طینت مراجعه کنید). سرعت سخنرانی هم متوسط است.  آقای معاونیان از احادیث ائمه بسیار استفاده می‌کنند و احادیثی را می‌گویند که شاید کلاً نه شنیده باشید و نه در آینده از کس دیگری بشنوید؛ احادیثی که بسیار برای زندگی کاربردی هستند و باز سرعت سخنرانی از دید من متوسط است. آقای رائفی‌پور، که در بالا از عمد از قلم انداختم، را هم داریم که عمدتاً به خاطر پژوهشش در تورات او را می‌شناسم تا چیزهای دیگر که برای همه مشخص است که هم سیاسی است و هم در مورد طیف وسیعی از مسائل سخنرانی می‌کند (که البته این ویژگی مورد تایید من نیست). به نظر من سخنرانی‌های آقای قرائتی بیشتر به درد طیفی می‌خورد که کمتر «چرا» ذهنشان را قلقلک می‌دهد؛ سخنرانی‌هایشان در کل بیشتر حالت عمومی‌تر دارد. آقای قمشه‌ای هم هستند که به نظر من استاد ادبیات‌اند و نه استاد درس دین‌داری و تشیع و بیشتر مخاطبانش احتمالاً کسانی باشند که بخواهند در اقیانوس بی‌کران ادبیات، به خصوص ادبیات کلاسیک ایران و جهان، غواصی کنند. اساتید دیگر هم هستند که یا جسته گریخته از آنها سخنرانی مذهبی شنیده‌ام یا فقط اسمشان را شنیده‌ام؛ کسانی چون دکتر علیرضا هزار و آقای فاطمی‌نیا (که خدا حفظشان کند). 

من به شخصه نمی‌توانم به کسی که علاقه‌مند به یادگیری دین باشد توصیه کنم که کدام سخنرانی‌ها را گوش بدهد. مثلاً سیر مطالعاتی آقای طاهرزاده در سایت لب المیزان را دنبال کند یا سیری که خودم از آقای شجاعی گرفته بودم (ایشان به هر کس به تناسب روحیات و نیازهای خودش برنامه می‌دهد) یا اینکه بگویم بهتر است از اول در دوره‌های طینت شرکت کند. هرکدام مزایای خودشان را دارند و کاستی‌های خودشان را. 

من از سال ۹۱ تا ۹۸ به تعداد بسیار زیادی سخنرانی‌های مذهبی گوش دادم، اما در سال ۹۸ تصمیم گرفتم بیشتر وقتم را صرف سخنرانی‌های غیرمذهبی کنم و در نتیجه بیشتر آنچه در این دو سال شنیده‌ام مرتبط با ادبیات و فرهنگ و اینها بوده‌اند. سخنرانی‌هایی که بدان‌ها گوش دادم همه به دلیل سوال‌هایی بودند که در ذهنم داشتم. اینکه این دو سال کمتر به سخنرانی مذهبی توجه کردم دلیل بر پشیمانی من نیست. اگر باز به گذشته برگردم و ۱۸ سالم بشود باز هم ترجیح می‌دهم با دین خودم بیشتر آشنا بشوم و بعد به سراغ جواب سوال‌های دیگرم بروم.

خب. در این پست پس از سال‌ها تعلل تعدادی از سخنران‌های مذهبی را تا حدودی معرفی کردم. فکر می‌کنم نیازی نباشد که بیشتر معرفی کنم چون نه من حوصله‌اش را دارم و نه شما. ضمن اینکه اگر با همین متن علاقه به شنیدن بعضی سخنرانی‌ها پیدا کرده باشید خودتان پیگیری‌اش خواهید کرد. 

و السلام علی من اتبع الهدی

 

نوشته های مشابه

‫۲ دیدگاه ها

  1. سلام.
    چه طیف سنجی جالبی بود این پست. مثلا خود من هیچ کدوم از این آقایون رو گوش‌ نمیدم.
    معمولا اگر نیاز به سخنرانی صرفا معرفتی داشته باشم میرم سراغ حاج آقا عالی
    اگر نیاز به عمق گرفتن داشته باشم میرم سراغ آثار مرحوم علی صفایی حائری
    اگر احساس نیاز به فلسفیدن کنم، آقای دینانی. که البته نمیشه اسمش رو گذاشت سخنرانی؛ مباحثه است بیشتر.
    اگر بخوام مباحث دینی رو دنبال کنم آقای جوادی آملی
    و اگر نیاز به سخنرانی های اجتماعی با تم سیاسی مذهبی کنم آقای ازغدی. البته این میل شنیداری بعد از دوران کارشناسی فروکش کرد.
    هر چند که کلا میل سخنرانی شنیدنم کم شد.
    چند باری اومدم که آقای طاهرزاده رو دنبال کنم اما از شاگردان ایشون هر کسی رو که دیدم، فضاشون خیلی فضای گل و بلبلی هست. یک نگاه امیدوارانه‌ی محض به همه چیز دارند. به همین خاطر خیلی جذب نشدم و حتی یک بار هم پیگیری نکردم.

    در کل
    فکر میکنم خیلی خوبه که فقط یک منبع نداشته باشیم و صحبت افراد رو وحی منزل ندونیم و از هر کس، سهم خودمون رو برداریم …

    1. سلام.
      من هم با سخنرانی کسانی که ذکر کردید آشنایی ندارم. فکر کنم در میانشون فقط به تکه هایی از سخنرانی های آقای جوادی آملی، آقای دینانی و آقای ازغدی گوش داده باشم. آقای عالی رو اصلاً نمی شناسم. از آقای صفایی فکر کنم دو کتاب خونده باشم که برام خیلی سنگین بودن. به هر حال ممنون از معرفی این افراد.
      آقای طاهرزاده نگاه خاصی دارند. درست نمی تونم توصیفش کنم. هنوز هم از نظر سیاسی باهاشون فاصله دارم اما همونطور که گفتم این قضیه برام زیاد مسئله ای ایجاد نمی کنه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا