-
او از معدود اساتیدی دانشگاه است که دوستش داشتم و دارم. منشش را، سوادش را، دینداریش را. به جزئت میگویم اگر او و تعدادی انگشتشمار از اساتید دیگر نظیر اساتید راهنمای خودم در دانشگاه نبودند هیچوقت به برگشتن به دانشگاه و استاد شدن در آن حتی فکر هم نمیکردم. در روزهای اولی که در سال ۹۱ وارد دانشگاه شده بودم، روزی دیدم که لیست کلاس ما را در پنل کنار داروخانهی مدل زدهاند و جلوی…
-
به نام خدا چند روز پیش خبری خواندم که ظاهراً قرار است برنامههای فعلی من برای زندگی را کلاً عوض کند. بخشی از متن خبر* اینچنین است: سردار تقی مهری، رئیس سازمان وظیفه عمومی ناجا گفت: کلیه مشمولان فارغ التحصیل گروه پزشکی و پیراپزشکی که در مهلت معرفی یکساله قرار دارند، میبایست تا پایان فروردین ماه سال جاری برای اعزام به خدمت اقدام کنند. وی ادامه داد: این مشمولان میبایست تا پایان فروردین ماه با…
-
خود را قماربازی مییابم که تا تهِ تهِ آنچه که دوستش داشتم بازی کردهام. یاد گرفته بودم که آرزو کنم. آرزوهای بزرگ؛ هرچقدر می خواهند دستنیافتنی جلوه کنند. دوست داشتم تا تهِ تهش بروم و چیزهایی که آنقدر دستنیافتنی به نظر میرسند که کسی جرات امتحان کردنش را هم ندارد امتحان کنم. دوست داشتم که اگر کسی ایستاد و نگاهی چپ چپ به من کرد که “این دیوانه چه آرزوهایی در سر دارد” مایوس نشوم و…