شب نوشت

شب نوشت (۱۰۹)

بسم رب الحسین

اخیراً فرصت نکرده‌ام به وبلاگ‌نویسی بپردازم. حتی نوشتن در حیطه‌ی کاری خودم را هم مدتی است تعطیل کرده‌ام. حجم کاری آزمایشگاه طوری است که عمدتاً به کار کردن و خوابیدن می‌رسم. در این ماه‌ها بارها پیش آمد که روزی بیش از دوازده ساعت کار کنم. گهگاه حتی حوصله‌ی گرم کردن غذایی که قبلاً پخته‌ام را هم پیدا نمی‌کنم و برای شام خودم را با چیزی شبیه نودل آماده که فقط آب جوش باید رویش بریزیم و خلاص_ که به نظرم نه در ایران چیز باکیفیتی است و نه اینجا_ سیر می‌کنم. طبیعی است که در چنین شرایطی وبلاگ‌نویسی، وبلاگ‌نویسی که روزی جانم به آن گره خورده بود، برایم به حاشیه می‌رود.


کرکره‌های فلزی پایین، وسط بازار، نور خورشیدی که از روزنه‌های سقف بازار بر سینه‌زنان سیاه‌پوش می‌تابد و احمد دلجو که می‌خواند «همه جا کربلاست؛ همه جا نینواست». 

این روضه را اولین بار در خانه‌ی همسایه سابقمان شنیدم. امروز، بعد از سال‌ها، جستجو کردم و شاعر و مداحش را پیدا کردم. پیش‌تر در مجموع، نه خیلی اهل مداحی بودم و نه روضه و عزاداری. اما مختصات این زمانه و زمان و مکان من را به جستجوی بیشتر در گذشته فرا می‌خواند. 

التماس دعا.

نهم محرم

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا