ادبفکرنوشته

شهر من، اصفهان (۲)

به نام او

دیشب با یکی از دوستان مصری‌ام که علاقه‌ی زیادی به ایران دارد صحبت می‌کردم. گفت «از مزایای زندگی در اصفهان بگو». اولین چیزی که به ذهنم رسید زیبایی اصفهان بود. البته به او گفتم که خشک‌سالی سبب شده بیشتر اوقات زاینده‌رود در جریان نباشد و فکر می‌کنم این مسئله روی روحیه‌ی مردم اصفهان اثر می‌گذارد. 

بعد به او از این گفتم که خیلی از آدم‌هایی که می‌بینم قدر نعماتی مثل زیبایی‌های شهرهایشان را نمی‌دانند. اینکه آدم بنایی را می‌بیند که صدها سال پیش یا حتی بیش از هزار سال پیش ساخته شده و کماکان پابرجاست روح آدم را تکان می‌دهد. به من گفت که به دوستانت بگو که من به عنوان یک خارجی چقدر دوست دارم کشورتان را ببینم. 

تصمیم گرفتم تصاویری از شهر زیبای اصفهان بگذارم. خواستم حرف‌های دیگری هم بزنم، اما دیدم پیش از این آن حرف‌ها را گفته‌ام. فقط یادآوری کنم که تا جایی که من می‌دانم اصفهان را مردمش حفظ کرده‌اند نه لزوماََ حکومت‌ها. اصفهان مال مردم است نه مال هیچ حکومتی. ایران مال مردم است و نه مال هیچ حکومتی. «دریغ است ایران که ویران شود».

حال شما را با عکس‌هایی از اصفهان زیبا که در چند سال گذشته با دوربین موبایلم گرفته‌ام تنها می‌گذارم. شب خوش. 

چهارباغ پایین اصفهان در بهار ۱۴۰۱

پل خواجو

سی و سه پل

نقاشی‌ای بر دیوار کاخ چهل‌ستون

نمایی از بالا از میدان نقش جهان. مربوط به یک کافه. «کوتاه است در، پس به آنکه فروتن باشی».

کاخ عالی قاپو

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا