ادبفکرنوشته

آمار کج و کوله از مهاجرت تحصیلی ایرانیان

چند شب پیش برف می بارید و ما هم برای پیگیری اخبار بارندگی، کانال تلویزیون را روی شبکه ی خبر گذاشته بودیم؛ همان شبکه ای که هیچ وقت به طور عادی توجهم را جلب نمی کند. همه چیز درهم برهم بود. یک مجری با سه چهار نفر دیگر گرم صحبت در مورد موضوعی بودند، ولی وسطش هم مجبور می شدند گفتگو را گاهی قطع کنند تا اخبار بارندگی و وضعیت جاده ها را مجری دیگری به گوش مردم برساند. ابتدا خیلی برایم مهم نبود که این چهار پنج نفر دارند چه می گویند، اما با اندکی پیش رفتن بحث و مشخص شدن موضوع آن تصمیم گرفتم تا آخر دنباله ی بحث را گوش دهم.

از وقتی که شروع به تحصیل در رشته ی داروسازی کردم تا حدود ترم چهارم از اهمیت علم آمار در این رشته، و به طور کلی در رشته های علوم پزشکی بی خبر بودم، اما رفته رفته پی بردم که علوم تجربی امروز بسیار مبتنی بر آمار هستند. برای مقایسه ی اثربخشی دو دارو، دو سبک زندگی و … بر بخشی از سلامتی نمی توان به استفاده از واژه هایی کیفی مثل خوب و بد و بهتر و بدتر اکتفا کرد و باید آمار و ارقامی هم پشت قضیه باشد تا این بهتر و بدتر بودن یک فاکتور نسبت به دیگری به صورت معنادار حقیقت دارد یا ندارد. سوالی که گاهی ذهنم را درگیر می کرده و می کند این است که آیا آمار و ارقام و نمودارها، حتی اگر هیچ نوع عددسازی و تقلبی در کار نباشد آیا همواره ما را به حقیقت امر می رسانند؟ آیا می توان آماری که صحیح است را طوری گزارش داد که همه چیز وارونه جلوه کند؟ مسلماً این سوال ها تنها در ذهن من ایجاد نشده است و سوال بسیاری از افراد دیگر هم هست. نمونه ای که هیچ کس شاید آن را از یاد نبرد اعداد و ارقام و نمودارهایی بود که آقای احمدی نژاد در مناظره با آقای کروبی به مخاطبین برنامه نشان داد. صرف نظر از اینکه این نمودارها صحیح بودند یا غلط، اطلاعات آن با آنچه که مردم می دیدند و لمس می کردند در تضاد بود، تا جایی که حتی ننه جون آقای کروبی هم متوجه ایرادات آمار و ارقام ارائه شده توسط آقای احمدی نژاد شده بود.

بگذرم. ادامه ی آنچه در شبکه ی خبر جریان داشت را بگویم. بحث در مورد شروع برگشت تحصیل کرده های خارج کشور به ایران بود؛ در مورد سیاست گذاری هایی که دولت برای بازگشت نخبگان به کشور انجام داده، در مورد آنچه که نخبگان نیاز دارند تا به برگشت و کار در کشور خودشان ترغیب شوند و مسائلی از این دست. (گزارش نسبتاً کاملی از این گفتگو را در ایرنا بخوانید۱)

آنچه توجهم را بیش از سیاست گذاری ها جلب کرد، آمار و ارقامی بود که آقایی به نام صلواتی، عضو هیئت علمی دانشگاه و نخبه ی بازگشته به کشور گزارش می داد. این آمار و ارقام به منظور تکمیل بحث مهاجرت و دادن اطلاعاتی در مورد میزان مهاجرت تحصیلی ایرانیان ارائه شد. بخشی از این گزارش را بخوانید:

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر، صلواتی از نخبگان بازگشته به وطن و عضو هیئت علمی دانشگاه گفت: من بعد از تمرکز روی موضوع جمعیت مهاجران ایرانی به این نتیجه رسیدم که ۲۵۰ میلیون مهاجر در کل دنیا وجود دارد.

او گفت: این بدان معناست که از هر ۳۰ نفر یک نفر مهاجر است که البته این بررسی ها نشان دهنده روند رو به رشد مهاجرت در دنیاست.

او افزود: از سال ۹۰ یک میلیون و ۳۰۰ هزار دانشجوی مهاجر داشتیم که هم اکنون این تعداد به بیش از ۵ میلیون نفر رسیده است.

صلواتی گفت: ایران بر اساس آمار رسمی یک میلیون مهاجر دارد که از این تعداد ۵۰۰ هزار نفرشان مهاجر تحصیلی هستند.

این نخبه افزود: براساس جمعیت مهاجرین، کمتر از ۱ درصد از مهاجرین دنیا به ایران تعلق داشته و کمتر از نیم درصد از مهاجرین تحصیل کرده هستند. براین اساس، رتبه ایران در زمینه مهاجرت ۱۶ جهان است. این عضو هیئت علمی گفت: نرخ مهاجرت تحصیل کرده ها نیز ۵.۴ است بنابراین رتبه ایران در این عرصه ۱۷ جهان است.

آقای صلواتی بعد از گفتن این آمار و ارقام اشاره کردند که این آمار برای کشور خیلی زیاد محسوب نمی شود و همین افزایش مهاجرت هم تابع افزایش مهاجرت تحصیلی در کل دنیاست. متاسفانه این بخش از صحبت هایشان در ایرنا نیامده است.

در همان موقعی که ایشان مشغول دادن این گزارش بودند با خود فکر می کردم که یک جای کارِاین آمار و ارقام، حتی اگر کاملاً صحیح باشد (که البته احتمال صحیح بودنش هم زیاد است) می لنگد. یک قسمتی از آن مشکلی دارد و با اندکی تامل به ایراد این گزارش پی بردم. شما هم شاید بد نباشد قبل از خواندن ادامه ی مطلب خودتان در مورد ایراد آن بیندیشید.

نتیجه ی اندیشیدن من فقط شد ایجاد چند سوال در ذهنم، کمی سرچ در اینترنت برای پیدا کردن آمار و ارقام تکمیل کننده، کمی صرفِ وقت برای نوشتن و کمی افسوس برای آماردهندگان و بینندگان برنامه. افسوس ها و غر زدن ها به کنار، سوالاتی که برایم مطرح شد را در زیر آورده ام:

شاید آمار مهاجرت نیم درصد از تحصیل کرده ها برای کشور خیلی بد نباشد؛ اما سوال این است که این به اصطلاح “تحصیل کرده ها” چه کسانی هستند؟

طبق آماری که در همین سال ۹۶ شمسی منتشر شد، ایران از نظر تعداد فارغ التحصیلان رشته های علوم و مهندسی (که به اختصار به آن STEM می گویند؛ یعنی حروف اول Science, technology, engineering, and mathematics که همین گستردگی نشاندهنده ی تعداد بسیار زیاد رشته هایی است که زیرشاخه ای از STEM هستند)، رتبه ی پنجم را دارد۲. همچنین طبق آمار منتشر شده در سال ۱۳۹۴، ایران سومین کشوری در دنیاست که بیشترین مهندس را تربیت می کند۳.

اما سوال اساسی اینجاست: آیا همه ی افرادی که به نحوی در دانشگاه تحصیل کرده اند یکسان هستند؟ آیا کسانی که در دانشگاه دولتی فارغ التحصیل شده اند با کسانی که در دانشگاه آزاد فارغ التحصیل شده اند، کسانی که بدون سهمیه رزمندگان و ایثارگران … در دانشگاه پذیرفته شده اند با دانشجویان دارای سهمیه، دانشجویانی که با معدل A فارغ التحصیل شده اند با دانشجویانی که به زور و اکراه خواسته اند مدرکشان را فقط بگیرند و دغدغه شان پاس کردن با حداقل نمره ممکن بوده و در آخر با معدل حدود دوازده سیزده فازغ التحصیل شده اند، و کسانی که با معدل و رزومه ای درخشان از دانشگاه هایی نظیر امیرکبیر (در رشته های مهندسی) و علوم پزشکی تهران و شهید بهشتی (در رشته های علوم پزشکی) فارغ التحصیل شده اند با افرادی که در برخی دانشگاه های آزاد بسیار ضعیف (که گاهی پیامکش را دریافت می کردیم که بدون کنکور بیایید و مهندسی بخوانید) و با نمرات و رزومه ی ضعیف فارغ التحصیل شده اند هیج تفاوتی ندارند؟ مسلماً جواب شما به این سوالات این است که بسیار تفاوت دارند. اما در هنگام گزارش این آمار چه کسانی تحصیل کرده به حساب می آیند؟ “همه” ی تحصیل کردگانی که توانسته اند دوره ی دانشگاه را به پایان برسانند.

سوال دیگر این است که آیا می شود کسی تحصیل کرده محسوب شود، اما به سختی از مبانی رشته ای که در دانشگاه آن را خوانده است آگاه باشد؟ جواب شخصِ من به این سوال واضح است؛ حداقل برای خودم مشخص است که به عنوان یک دانشجو که رتبه ی کنکورم هم خیلی بد نبود از داشتن بسیاری از اطلاعاتی که باید بعد از ۶ سال تحصیل داشته باشم محروم هستم و تعداد زیادی از دانشجویان دیگ را هم در اطرافم می شناسم که نه در طول دانشجویی و نه در حین کار، هیچ گاه لزوم یادگیری را درک نمی کرده اند.

اساساً دانشگاه های برتر دنیا در خارج کشور، یا موسسات، سازمان ها، شرکت ها و کارخانه های مختلف داخل کشور به دنبال چه نوع فارغ التحصیلی می گردند؟ اگر موارد متعدد پارتی بازی و عدم رعایت شایسته سالاری در کشورمان را نادیده بگیریم، هیچ یک نگاه یکسانی به همه ی افرادی که برچسب “تحصیل کرده” خورده اند، ندارند و به دنبال جذب بهترین ها می گردند. اساساً اگر شما رئیس یک شرکت یا استاد یک دانشگاه برتر در دنیا باشید کدام فارغ التحصیل را جذب می کنید؟ دانشجوی تیزهوش دانشگاه صنعتی شریف با معدل عالی، یا دانشجوی با معدل دوازده و خوردی دانشگاهی که اصلاً از وجود آن در کشور خبر نداشته اید؟

جواب همه ی سوالات بالا برای همه ی ما روشن است. جواب هایمان در دل تک تک سوال ها هست. اگر این چنین به قضیه نگاه کنیم، ایراد این آمار و ارقام مشخص می شود. دانشگاه های برتر خارج کشور فرشِ قرمز را برای جذب بهترین فارغ التحصیلان پهن می کنند و از مهاجرت این افراد استقبال می کنند، ولی مسلماً به دنبال جذب هر فارغ التحصیلی نیستند. مسلماً اگر دانشجویی با عملکرد بسیار ضعیف (که به دنبال جبران این نقص با مطالعه در آینده یا به نحوی افزودن به علم و تجربه اش نبوده) بخواهد مورد پذیرش دانشگاه های خارجی خوب هم قرار گیرد، به احتمال زیاد با جواب ردِ آنها مواجه می شود. در حقیقت این فرش قرمز برای کسانی پهن شده که مملکت ما برای پیشرفتش، چه امروز و چه فردا، به دانش و تجربه شان نیاز دارد. استقبال گسترده ی مراکزعلمی خوب خارج کشور _چه از نظر مالی و مادی و چه از نظر جایگاه اجتماعی مناسب_ شامل حال کسانی می شود که خروجشان به مملکت ضربه می زند. اگر نموداری کیکی شکل داشته باشیم که ۱۰۰% آن افراد فارغ التحصیل باشد و برای مثال ۱۰% از آن را فارغ التحصیل کردگان برتر کشور تشکیل دهند، مراکز علمی موفق دنیا بیشتر روی بریدن و بردن آن ۱۰% اند، نه آن ۹۰% باقی مانده.

پس برای اینکه این آمار و ارقام بتواند نشانگر خسارتی که کشور ما از خروج متخصصان خود متحمل می شود باشد، باید دقیق و جزء به جزء بتواند نشان دهد که از هر یک از دانشگاه های برتر کشور، از دانشجویان با معدل بالای کشور، از دانشجویانی که مقاله های خوب داشته اند یا ثبت اختراع داشته اند و … چه درصدی برای تحصیل و چه درصدی برای مهاجرت به خارج کشور رفته اند. مسلماً ارائه دادن این آمار چشم اندازی بسیار متفاوت با آمار ارائه شده چند شبِ قبل پیش روی ما می گذارد.

و این هم ختم کلام من. ممکن است سخنم صحیح نباشد و شاید ابلهانه هم باشد، اما دوست دارم ترس از رانده شدن و احمق خوانده شدن را کنار گذاشته و عقیده خودم را اظهار کنم: مسئولین ما نباید از ارائه ی آمار صحیح و “کامل” به خودشان و به ملت هراس داشته باشند. اولاً هرچقدر که با آمار و ارقام بخواهند وضعیت را خوب جلوه دهند، آخر آن چیزی که رضایت مردم را تعیین می کند محسوس و ملموس بودن پیشرفت کشور و بهبود کیفیت زندگی شان است و ارائه ی آمار غلط یا ناقص چیزی از این نارضایتی نمی کاهد. ثانیاً هیچ کشوری بدون نقص نیست. برخی از نقص های کشورهای دیگر دنیا که جزء کشور های توسعه یافته ی جهان محسوب می شوند آنچنان برجسته است که بسیاری از مردم دیگر کشورها نیز از آن مطلع اند؛ نظیر هزینه های هنگفت سلامت در آمریکا۴ که سیاستمداران این کشور هنوز هم بعد از سال ها در جهت بهبود آن می کوشند. ارائه ی آمار صحیح مسئولین در درجه ی اول به خودشان و در درجه ی دوم به مردم اگرچه بدون هزینه و دردسر نیست، اما در بلند مدت می تواند مفید باشد، چرا که آمار صحیح و کامل_و نه آمار ساختگی و دارای سوگیری_ می تواند به ما در جهت شناسایی نقاط قوت و ضعف دیدِ بسیار خوبی بدهد و قدم اول برای رفع این نقاط ضعف، پی بردن و اعتراف کردن به آنهاست. مشکل خروج تعداد زیادی از بهترین تحصیل کرده های ایران از کشور و عدم بازگشت آنها هم مانند بسیاری از مشکلات کشور، نظیر فقر، بیکاری، تورم، خشک سالی و … از مشکلات ملموس کشور است که با ارائه ی آمار غلط هیچ دردی از آن دوا نمی شود؛ کماکان نخبه ها و نیروهای متخصص از کشور می روند و در جایی دیگر به آنچه باید در کشور خودشان می رسیدند، می رسند و کارهای تخصصی کشور ما باز هم عمدتاً دستِ کسانی می ماند که یا تخصص لازم را ندارند یا تعهد لازم را.

منابعی که برای آمار و ارقام دادن از آنها استفاده کردم:

۱- ایرنا

۲- مهرنیوز

۳- خبرآنلاین

۴- vox.com

عکس ها را هم از همین وب سایت ها گرفتم.

عکس شاخص از www.tes.com گرفته شده است.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا