بسم الله
چند شب پیش خواستم چنین پستی را بنویسم اما خسته بودم و ادامه ندادم.
سالها عضو متمم بودم و بیشتر فعالیتم در متمم، به سالهای ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ مربوط میشد. آن زمان، متمم را جرعه جرعه مینوشیدم. در مورد خوبیهای متمم آن سالها حرف زدهام یقیناً. حالش را ندارم دنبالشان بگردم، اما میتوانید پیدا کنید.
حرفی که باید بزنم این است:
متمم، ترویجکنندهی عقلانیت سکولار است. عقلانیت سکولار، میتواند گرهی مسائلی را باز کند، اما فرو رفتن در این نوع عقلانیت، از فرد، یاران امام حسین (ع) در عاشورا نمیسازد. کسی نمیتواند بگوید من شیعهی علی (ع) هستم، اما در جعبهی ابزار ذهنش، فقط عینکی از جنس متمم داشته باشد. عقلانیت سکولار، حتی ایراندوستِ درستی هم نمیسازد، چرا که این نحو اندیشیدن با تاریخ ایران هم سازگاری ندارد. برای ساخت ایرانِ متناسب با این نوع عقلانیت، ابتدا باید پیشینهی فرهنگی ایران را کناری افکند؛ سپس نرمافزار غرب را بر روی اذهان نصب کرد و بعد بر اساس آن پیش رفت. آن نرمافزار هم که جواب نداد، باید به همه چیز مملکت گیر داد. که ما مردم بد و بیلیاقتی هستیم که هیچ وقت درست نمیشویم و از این حرفها، که امثال دکتر رنانی هم میزنند*. پیشنیاز توسعهی ایران به سبک غربی هم به احتمال زیاد استحاله است. استحاله شاید به مذاق عدهای خوش بیاید، اما فی نفسه ضد دین، ضد انسانیت و ضد پیشینهی ایران است و علاوه بر این، احتمالاً امری غیرممکن است. زمین بازی را نظام سلطه چیده و کسی که بویی از دین و عدالت برده باشد، در این زمین محکوم به شکست است.
شاید بگویید آنچه مینویسم کلیگویی است. شاید انتظار رود که چند منبع ردیف کنم و بگویم بر اساس این منابع، حرف من درست است و … ولی من این کار را نمیکنم. چیز دیگری هم میگویم و دنبال اثباتش نیستم: اخیراً از هر زاویه که نگاه میکنم میبینم شئون مدرنیته با دین ضدیت دارد. نه با نظام اسلامی؛ نه با اسلام؛ با دین، و دقیقتر بگویم با ادیان ابراهیمی تضاد دارد. حال ممکن است عدهای بگویند نه. چنین نیست. من هم اصراری نمیورزم که از من قبول کنند. شاید بگویند مگر تو بر همهی جوانب ادیان ابراهیمی مسلطی؟ من هم میگویم نیستم ولی دارم روی بعضی از چیزها که میفهمم فکر میکنم. با بعضی مسیحیان انجیل و تورات خوان حرف میزنم، نه مسیحیانی که نمیدانند در آن کتاب چه نوشته شده و … و به این فکر میکنم که اتفاقاً برای تذکر، نیازی به هزار دلیل و برهان نیست. اگر من بخواهم چیزی را اثبات کنم، امر دشوار است. اما اگر کسی خودش علاقهمند باشد دنبال حقیقت میرود تا ببیند حرف من چقدر بهره از حقیقت برده.
به هر حال، دارم پیش میروم و منابعی میخوانم که زیاد خوانده نمیشود و آدمهایی میبینم که دیدنشان اتفاقی نیست. دارم چیزهایی را زندگی میکنم.
روضه بخوانم: امام حسین (ع)، آن امام عزیز ما؛ آن بزرگوار ما، در روز عاشورا چنین فرمودند:
الإمامُ الحسینُ علیه السلام ـ لمّا عَبَّأَ عُمَرُ بنُ سَعدٍ أصحابَهُ لِمُحارَبَتِهِ علیه السلام و أحاطُوا بهِ مِن کُلِّ جانِبٍ حتّى جَعَلُوهُ فی مِثلِ الحَلْقَهِ فَخَرَجَ علیه السلام حتّى أتى الناسَ فَاستَنصَتَهُم فَأبَوا أن یُنصِتُوا حتّى قالَ لَهُم ـ : وَیلَکُم ! ما علَیکُم أن تُنصِتوا إلَیَّ فَتَسمَعوا قَولی ؟! و إنّما أدعُوکُم إلى سَبیلِ الرَّشادِ ··· و کُلُّکُم عاصٍ لِأمری غیرُ مُستَمِعٍ قَولی فقد مُلِئَت بُطونُکُم مِن الحَرامِ و طُبِعَ على قُلوبِکُم .امام حسین علیه السلام ـ هنگامى که عمر بن سعد سپاهیان خود را براى جنگ با ایشان آماده کرد و از هر سو آن حضرت را در محاصره گرفتند و امام علیه السلام به سوى دشمن بیرون آمد و آنها را به سکوت دعوت کرد، اما خاموش نشدند خطاب به آنها ـ فرمود: واى بر شما! شما را چه زیان که به من گوش دهید و گفتار مرا ، که به راه راستتان فرا مى خوانم بشنوید··· همه شما از من نافرمانى مى کنید و به سخنان من گوش نمى دهید؛ زیرا شکمهایتان از حرام پر شده و بر دلهایتان مُهر [ غفلت ]خورده است**.
نظام سلطه، لقمهی حرام را در شکمهای میلیاردها نفر وارد کرد؛ کم یا زیاد. شعبهی آن نظام در ممالک اسلامی هم همین کار را میکند. عدهای میگویند دین خوب است، مادامی که محدود به دولا و راست شدن و چند ساعت گرسنگی در ماه رمضان باشد. بله. خیلی خوب است، اگر بخواهیم بخشی از احکام را رعایت کنیم و بخشی را بر اساس هوا و هوس خود کنار بگذاریم. بله. خوب است، از این جهت که دینی را قبول کنیم که همزمان که ما در رکوع نماز هستیم و شبها برای فرج امام زمان دعا میکنیم، از شهادت مردم فلسطین ککمان هم نگزد. بله. خوب است، از این جهت که مانند یکی از دوستان بسیار مذهبی، بر یزید صد بار لعنت بفرستد، اما بر نظام سلطهی یزیدی حال حاضر نه تنها لعن نفرستد، بلکه عاشقش هم باشد.
احتمال میدهم همهی شئون مدرنیته، با دین تضاد دارد. آنچه پس از رنسانس و با ظهور بانک رخ داد، ورود مال حرام در شکمها به صورت نظاممند، دقیق و حساب شده بود. شرک در عرصهی اجتماعی، به دینداری خصوصی میخزد. قبلاً شاید این دو عرصه را افرادی تفکیک میکردند، اما بیشتر خواهیم دید که مشرکهای اجتماعی، مشرک عرصهی خصوصی هم خواهند شد یا اگر نشوند، دینشان همان زبالهای است که با حق و باطل در صحنه نسبتی ندارد. پوستهای است از حقیقت با درونی تهی. شبیه آنچه در داروسازی دارونما مینامیم. بحث این است: وقتی اقتصاد مبتنی بر شرک است، مدیریتش هم مبتنی بر شرک است. سیاستش هم. علمش هم. هیچ چیز این شئون، از هم جدا نیست. پس آیا باید همهشان را رها کرد؟ نمیدانم. اما اکتفا به این عینک، آدم را به بیراهه میکشاند. به صراط مغضوب علیهم و الضالین.
در پایان، سلامی میدهم به حضرت عیسی (ع)_ آن مرد الهی مظلوم. آن مردی که رنجش دادند و یارانش را به شهادت رساندند.
و سلامی میدهم به حضرت اباعبدالله (ع) که اربعینش نزدیک است.
و سلامی میدهم بر حضرت موسی (ع)، که لعنت او به دنبال سوءاستفادهکنندگان از آیینش باشد.
و سلامی میدهم بر عزیزمان حضرت محمد (ص). تو را ندیدیم. میدانیم که گنهکاریم، اما دلتنگ توییم. دلتنگت هستیم، طوری که گویا سالیان عمرمان را در جوار نورانیت زیسته بودیم و ناگاه از دستت دادهایم.
والسلام.
پ.ن.
* تحریف پیشینهی دینی و فرهنگی ایران هم کار جدیدی نیست. حکومت پیشین به صورت اساسی آن باستانگرایی منحط را ترویج کرد و در حکومت فعلی هم، خط تحریف ادامه دارد. منتها، آدمهایی در حکومت ما، برای تحریف واقعیت، به ایران باستان آویزان نشدهاند. آنها خون را از دست خونریزان حال حاضر میشویند.
** https://www.hadithlib.com/hadithtxts/view/26017098