-
به نام او در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۷ مطلبی به صورت زیر نوشتم: مطلب اول: یه اتفاق بسیار غیرمنتظره و جالب برام افتاده که اصلاً نمیدونم تهش قراره به کجا ختم بشه. بعد از چند ماه زندگی ساکن و راکد مردابگونه_ اگر بتونم اسم این چند ماه رو زندگی بذارم_ این اتفاق برام افتاد. حس پیدا شدن سوزنی در کاهدان دارم. نمیدونم این اتفاق خودش ذاتاً خوبه یا بده؛ اما حداقل یه تکونی بهم داد؛ یه…
-
به نام او صرفاً جهت خالی نبودن عریضه مینویسم. برای اینکه جوهر قلمم خشک نشود. برای اینکه جان تازهای بدمم در این جسم بیجان. برای اینکه بگویم هنوز زندهام. همهی اینها و بهانههای دیگر که نیاوردم دور هم جمعشان که کنم میشوند صرفاً جهت خالی نبودن عریضه. روزهای عجیبی را میگذرانم. روزهایی که باید در مورد مواردی در زندگیام فکر کنم و تصمیم بگیرم و دقیقاً در مورد همانها فکر نمیکنم و تصمیمی هم نمیگیرم.…
-
بسم الله الرحمن الرحیم به تازگی کتابی خواندم به نام «ساکنِ روان» از نویسندهای ایرانی به نام فرشته میرهاشمی. کتاب را یک بار که با دوستم محسن به شهر کتاب رفته بودم خریدم. محسن داشت میان کتابها پرسه میزد که کتابی از نشر بینش نو برداشت و به من نشان داد و گفت: «این احتمالاً برات خوبه». شاید علت اینکه او این کتاب را برای من مناسب دانست زیرعنوان این کتاب بود: «تجربه رهایی بر…