دوستان من
در اینجا به معرفی وبلاگ دوستانم میپردازم:
بهترین دوست من، دوست ابدی و ازلی من، وبلاگ ندارد، اما کتابی دارد به اسم «قرآن»، که راستش را بخواهی خیلی به آن کملطفی میکنم و کم میخوانمش. گاهی به این فکر میکنم که آنقدر که او مرا دوست داشته، من انگار او را دوست ندارم.
بعد بروم سراغ دوستان دیگری که مثل من عمرشان محدود است:
از اولین دوستان وبلاگنویسی که بعد از تاسیس وبلاگ “هزار جلوهی زندگی” پیدا کردم امیرمحمد قربانی بود. او هم پزشک توانایی است و هم قلم زیبایی دارد.
محمدحسین از دوستانی است که اگر اشتباه نکنم بار اول برادرم به وبلاگش برخورد و من را دعوت به خواندن نوشتههایش کرد. من هم از وقتی نوشتههای زیبای او را برای اولین بار دیدم، دیگر یکی از مشتریان دائم وبلاگش شدم. او دانشجوی دکتری (اگر اشتباه نکنم) مدیریت ورزشی یا به هر حال رشتهای شبیه به آنچه گفتم (!) است و دغدغهها و صحبتهایش را دوست دارم.
کمیل از دوستانی است که در گودریدز با او آشنا شدم. حدوداً چهار سال از من بزرگتر است. او از کسانی است که واقعاً دوست دارم ملاقاتش کنم.
من محمدرضا را تاکنون از نزدیک ندیدهام. او را تنها از طریق وبلاگش و متمم میشناسم. از او تاکنون مطالب مفیدی آموختهام.
من روز دوم فروردین سال ۹۵ در سایت متمم عضو شدم، اما تا سال ۱۴۰۰ اکانت ویژه نداشتم. آن سال که اکانت ویژه خریدم فهمیدم که باید زودتر این کار را کرده بودم. (آپدیت زمستان ۱۴۰۲: بعداً نظرات جدیدم را در مورد متمم شاید جایی بنویسم)
سمفونی واژهها_ وبلاگ خانم موحددوست (غیرفعال)
خانم موحددوست از دوستان خوبِ بنده هستند که از اوایل راهاندازی وبلاگ “هزار جلوهی زندگی” از بنده پشتیبانی میکردند و به بنده دلگرمی میدادند. من از ایشان تاکنون چیزهای زیادی یاد گرفتهام.
آپدیت آخر: دی ماه ۱۴۰۲