شب نوشت

شب نوشت (۱۱۵)

بسم الله مردم غزه. و آه از مردم غزه. بانیان گرسنگی، بانیان تشنگی. بانیان مرگ. مشخص است چه کسانی هستند.…

بیشتر بخوانید »

شب نوشت (۱۱۴)- کمک می‌ خواهید؟

به نام خدا کمک می‌خواهید؟ سفری کوتاه به برلین داشتم. یک شب در ایستگاه مترو دیدم دو خانم که اهل…

بیشتر بخوانید »

شب نوشت (۱۱۱)

به نام او سبک زندگی‌ام تغییر کرده. بیشترِ شب‌ها زود می‌خوابم. یکی از دلایل اینکه کم‌تر شب‌نوشت نوشته‌ام همین است.…

بیشتر بخوانید »

شب نوشت (۱۱۰)

به نام خدا در حین تحصیلم در اروپا، دو بار توانستم به ایران بیایم. دفعه‌ی پیش، نوروز امسال، آنقدر کوتاه…

بیشتر بخوانید »

شب نوشت (۱۰۹)

بسم رب الحسین اخیراً فرصت نکرده‌ام به وبلاگ‌نویسی بپردازم. حتی نوشتن در حیطه‌ی کاری خودم را هم مدتی است تعطیل…

بیشتر بخوانید »

شب نوشت (۱۰۸)_ داغ بر دل نشسته

بسم رب الشهداء  سیر پیش رفتن وقایع تند است و من در نوشتن کند.  دیگر فرصت نمی‌کنم چندان به وبلاگ…

بیشتر بخوانید »

شب نوشت (۱۰۷)_بی گروهی

به نام او در وضع عجیبی می‌نویسم. در حالی که ورم غده‌ی لنفاوی گردنم از صبح آزارم داده. در وضعی…

بیشتر بخوانید »

شب نوشت (۱۰۶)

به نام او در حوالی نوروز سری به ایران و خانواده زدم. دفترم را با خودم آوردم. دفتری که بعضی…

بیشتر بخوانید »

شب نوشت (۱۰۵)

بسم الله الرحمن الرحیم از اینکه دیگر وبلاگ‌نویسی را یکی از راه‌های آرام و قرار گرفتنم نمی‌بینم ناراحتم. جنس دغدغه‌هایم…

بیشتر بخوانید »

شب نوشت (۱۰۴)

بسم رب الشهداء دیروز از معدود روزهایی بود که روی خواندن مقاله متمرکز بودم. نشسته بودم در دپارتمان. اپلیکیشن forest…

بیشتر بخوانید »
دکمه بازگشت به بالا